Vahidaeel | وحیدائیل
Vahidaeel | وحیدائیل
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

فناپذیری - 2

دو فرضیه برای تقابل و تعامل با اتفاقات جهان برای خودم میبینم. اولی اینه که همه اتفاقات داره به صورت رندوم سر راه من قرار میگیره و هیچ پلنی پشتش وجود نداره. دومی اینه که هیچی تصادفی نیست و همه چیز طبق برنامه هایی در جهان داره پیش میره. البته میشه یه طیفی هم بین این دو فرضیه درنظر گرفت... شاید!

من دوست دارم با فرضیه دوم برم جلو. انگار این یه ریشه ای اصلا داره توی وجود ما، بهمون امنیت میده شاید. ولی فعلا دارم اینطوری نگاه میکنم به جهان. حالا چرا این مقدمه رو انتخاب کردم؟ اینطوری شد که توی این دو سه روز اخیر بعد از نوشتن قسمت اول فناپذیری ، یه چیزایی داره اتفاق میافته که چسبندگی‌شون بالاست!

من رو داره با خودش هی میکشونه اینطرف اونطرف، و فناپذیری یکم داره برام کمرنگ میشه! و به نظرم رسید که حالا وقتشه که بتونم تمرین هام رو برای پر رنگ کردنش جدی تر بگیرم! اما چرا کمرنگ شده؟

خب یکی از نشونه هاش اینه که من دارم واکنش های بیش از حد به اتفاقات نشون میدم، علاوه بر ترس، استرس، نگرانی، خشم و کلی از این دست هیجانات، دارم واکنش های بدنی هم بهشون نشون میدم که اصلا برام طبیعی نیست! حداقل اینقدر طول کشیدنش برام طبیعی نیست!

یکی از این تمریناتی که تعبیه کردم برای مقابله باهاش همین نوشتن از فناپذیریه. اینکه این چالشها و اتفاقات دووم نخواهند آورد و تموم میشن و میرن... اما اینکه در پروسه عبور از اونها قراره چی سرمون بیاد هم مهمه! اینکه چطوری مدیریتش کنیم، چطوری از پسش بربیایم، چطوری پیش ببریمش که کسی آسیب نبینه مهمه! یعنی فناپذیری بیخیالی نیست!

این دومین نوشته از فناپذیریه و امروز بیستم مرداد 1403 بود.

جهاننوشتن
ای کسایی که ایمان آوُردید، .. بیشتر ایمان بیاورید! https://t.me/vahidaeel
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید