
دوش دیدم آدمی در خواب حکایت میکند
از بود و نبود این جهان هی شکایت میکند
گفتم : ناله بس کن ای رفیق ازروزگار
گفت:حال و زارم را ببین دنیاچِکارت میکند
گفتم ایام خوشی داشتی، در این روزگار
گفت:غم مخور هر که باشی دنیاخامت میکند
گفتم : زاری مکن ، منال از این زندگی
گفت:گر بنالم یا ننالم دنیاخاکت میکند
گفتم :توگلی بودی، در بوستان ِ گل
گفت: گر گلم باشی ،حسود،خارت میکند
گفتم: تو برو بیایی ،داشتی در پیشِ ما
گفت:هرکه باشی ،روزی دنیاچالت میکند
گفتم :تو شیری بودی در میان شیرها
گفت:شیرم باشی روزگاربی حالت میکند
گفتم:آدم و نوح قارون .. آمدن بردنیایِ ما
گفت:گر سلیمان هم شوی، اوحمایت میکند
گفتم:ماجرای لیلی وفرهاد هم بشنیدهای؟
گفت:گرمجنون شوی،شیرین دخالت میکند
گفتم :کنون برذهن وبرلب هم نمی آید نوا
گفت: ای (ولی) کمترگو ،دنیا شکارت می کند