
زنـدگی بویِ گُلِ نسترن هایِ من است
بـویِ گل یاس، بویِ معشوقِ من است
زو زده عشق بدیوار نگاهِ من و تـو
شاید این نگاه ، طرز افکارِمن اسـت
زندگی کاش خنده یِ یک شاپرک
بـَر گُـلبرگِ رقـصِ ،زندگانیِ من است
دل انگیـز است خطوط لـب ِ مهرِ تـو
زنـدگی چندروز باخطِ شیـریـنِ من اسـت
دیده ها پُر زعشق مـهـرتان پُر صفاست
شاید این نگاه آخر، با دل وجانِ من است
گل لبخند چیدن،ازلب هایِ اینو آن
عشقِ پاک، دررزق وروزیِ من است
زندگی، رازِ بزرگیست بین من وما
بگذار نکنم گِله ، دردِدوایِ من است
زندگی گاه آمدن ،گه رفتن است
پس شاد باش ،شاید آخرِ روزِمن است
زندگی چو رود جاریست ،درجنگلِ عشق
بگذرد رود رَوان ،چون عُمرِ پیریِ من است
زندگی هم چو ،عُریان اول یا آخر است
غم وغُصه نگیر!،دستِ خالی بامن است
دستِ خالی آمدم بادستِ خالی می روم
بی قیدشاید ،شورِ زندگی باشورِ من است
زندگی شوق رسیدن به معبود وخدا ست
پس بُگذار وبُگذر،این رسمِ مالِ من است
فردایی که نیست ، بهر من وتو!!
چرا غمِ فردا خوری،که فالِ من است
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین وقتِ همراهی تو، باحال من است
زندگی پنجره ی باز، به درون زندگی است
تابازاست بیا، این خواب وخیالِ من است
آسمان پنجره نورخدا، عشقِ منست
بیا تا دلِ پرواز در پَر وبالِ من است
در نبندی به نورِ رُخ کَس ، ای عزیز!
شاید آن روح ،عشقِ دلدارِ تو من است
ای( ولی )حالِ کَس، بِرضایتداری اوست
زندگی گویا حالِ خدا ، درخیالِ من است