نمی دانم اسمش را چه می توان گذشت؟ باکلاسی، با فرهنگی، تمدن، آدم حسابی بودن یا ......
ولی هر چه هست نمی توانم در موردش بحث کنم وقتی من را با این که نمی دانم اسمش چیست قیاس می کنند زبانم بسته می شود دلم می خواهد استدلال بیاورم و توضیح دهم که هر کسی می تواند انتخاب های خودش را داشته باشد ولی چاره ای جز سکوت ندارم چون در برابرش تحقیر می شوم مغزهای خالی و زبانهای وراج فقط می گویند از قیاس من با چیزی که نمی دانم چه بنامم.
گویا همه باید یک شکل باشند یک جور فکر کنند غیر از این وصله ناجور می شوی عذاب می کشی
کاش مغزهای خالی و زبانهای وراج و دماغ های سربالا دست از سرمان بر می داشتند ای کاش ......