بسیاری از آسیب های روحی و جسمی ما در طول زندگی به دلیل نداشتن مهارت کنترل احساسات است. زیرا همه ما بسیاری از رفتارهای خود در طول زندگی را براساس احساسات خود انجام میدهیم. برخی از رفتارهای ما مانند خندیدن هنگام خواندن متن طنز، کلافگی و عصبانیت هنگام ترافیک و… به دلیل احساسات ما هستند.
مشکلات و حتی شکست هایی که در زندگی با آنها مواجه می شوید تنها به این دلیل وارد زندگی تان می شود که شما را قوی تر کرده و حتی به نوعی سطح زندگی تان را بهبود بخشد. از اشتباهات خود نترسید زیرا در این صورت آن ها فقط به قدرت درونی شمال لطمه می زنند و موجب تضعیف شما می شوند. فکر می کنید نترسیدن از اشتباهات و شکست هایتان غیرممکن است؟
خیلی از مواقع ما به نظرات دیگران اعتماد می کنیم و معتقدیم که حرف درست را آنها می گویند و حق با آن هاست. شاید از این موضوع بترسید که با گفتن آنچه فکر می کنید درست است به دیگران لطمه ای وارد کنید یا دیگران به خاطر دیدگاهی که دارید شما را قضاوت کنند. اما اینکه بر ترس هایتان غلبه کنید یا به خود اجازه دهید که نظرات و دیدگاه تان را بیان کنید به شما خواهد آموخت که به خودتان اعتماد کنید و به این ترتیب قدرت درونی و اعتماد به نفس خود را تقویت کنید.
برای کنترل احساسات باید از وضعیتی که در آن قرار دارید آگاه شوید؛ زیرا شناخت مسئله نیمی از حل مسئله است. سعی کنید روی خود نظارت داشته باشید و به تمام احساساتی که دارید دقت کنید. میان آنها تمایز ایجاد کنید و هر کدام را نامگذاری کنید. برای مثال خشم، غم، ترس، اضطراب و …
در ابتدا باید متذکر شوم که برای کنترل خشم و عصبانیت راه حل فوری و میان بر وجود ندارد ولی اگر خشم به موقع کنترل شود، میتواند بسیار خطرناک باشد، چون در زمان عصبانیت کنترل امور در اختیار فرد نیست و این خشم است که هدایت فرد را در دست میگیرد و فرد را به هر سوی که بخواهد، میکشاند، از این رو گفته میشود؛ ابتدای خشم و غضب، دیوانگی و آخرش ندامت، پشیمانی، ذلت و خواری است.
وقتی احساسات بر شما غلبه میکنند، بهشدت هیجانزده میشوید و همین باعث میشود در مهار و مدیریت احساسات خود با چالش مواجه شوید. درست است که معمولا در انتخاب حسی که تجربه میکنید نقشی ندارید، اما درک درست احساستان، به شما کمک میکند تا واکنش درست تر و منطقی تری از خود نشان بدهید.
وقتی به تلاش هایم برای مبارزه با اضطراب فکر میکنم، میبینم که بیش از حد در آینده سیر میکنم. اینکه تا چه حد نگران چیزهایی میشوم که اتفاق نیفتاده و احتمالا هرگز رخ نخواهد داد، دیوانهکننده است. زندگی در زمان حال برای برخی از ما نیاز به تمرین دارد.
دیوانگی است که رفتار یکسانی را بارها و بارها تکرار کنیم و انتظار نتیجه ای متفاوت داشته باشیم. اگر رفتار، افکار و اعمالمان را تغییر ندهیم مثل این است که در مقابل درِ قفل شدهای کلید را دور بیندازیم و راه رشد را به روی خودمان ببندیم. اگر من همان کارهایی را که تا امروز کردهام ادامه بدهم اضطرابم هیچوقت بهتر نخواهد شد. اما اگر با آن مبارزه کنم همیشه درهای تازه ای برای پیشروی در مسیرهای جدید پیش رویم باز خواهد شد.