Whil3_[T]rue
Whil3_[T]rue
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

شروعی در ویرگول(چرا ویرگول اره بقیه نه)

چند ماهی بیشتر نیست که با ویرگول اشنا شدم و بالاخره تصمیم گرفتم که اولین نوشته رو به اشتراک بزارم .

راستش به عنوان اولین نوشتم میخواستم حسمو نسبت به پلتفرم های اجتماعی براتون بگم، و بگم که چرا پلتفرم هایی مثل ویرگول رو به شبکه های اجتماعی پر زرق و برقی که این روز های بیشتر رواج دارن ترجیح میدم. راستش فکر میکنم اکثر دوستانی هم توی این community ( واسه شاخ بازی کلمه انگلیسی ننوشتم:D راستش حس میکنم بعضی وقتا مفهوم اینطوری بهتر منتقل میشه ! ) کوچیک دور هم جمع شدن چه نویسنده ها و چه کسانی که بیشتر خواننده هستن همین حس مشترک رو داشته باشن.

خب اول بریم روند تکاملی مو واستون بگم که چی شد که به این جا رسیدم. راستش خیلی ادم فرهیخته ای نیستم اما خب از همون اول نوشتنو دوست داشتم و خیلی وقتا فقط واسه خودم مینوشتم بدون اینکه جایی منتشرشون کنم الان هم note های گوشیم پر چرت پرت هایی هست که بعضی وقتا که میزنه به سرم و قلم و دفتر نزدیکم نیست اونجا تخلیه میشن، بگذریم; خب قضیه برمیگرده به حدود 6-7 سال پیش که به شدت وبلاگ نویسی مد بود، منم مثل خیلیای دیگه وبلاگ داشتم و حسابی هم بهش میرسیدم از پیدا کردن قالب تا التماس واسه کامنت و تلاش برای ساخت بنر و تبادل بنر و تبادل لینک و اینجور چیزا ... دوران خیلی خوبی بود و یه عالمه دوست اونجا داشتیم که حتی عکس هم دیگه رو هم ندیده بودیم و از شهرهای مختلف دور هم جمع شده بودیم. سیستم های وبلاگ دهی هم که ماشالا حسابی زیاد بودن، بلاگفا، میهن بلاگ، رزبلاگ که بعدش اومد و یه عالمه [چیز بلاگ] دیگه که الان حتی خیلی هاشون دیگه وجود ندارن 2-3 سالی هم به وبلاگ نویسی گذشت و بعدش واسه چندسالی فعالیت نداشتم.(توی پرانتز هم راجب شبکه هایی که الان خیلی مد هستن هم بگم که همون 6-7 سال پیش همه شون رو تجربه کردم حتی قبل از wechat که شاید خیلی ها با اونم اشنا نباشن ولی خب هیوقت باهاشون حال نکردم خداییش همون موقع هم نشستن پشت pc و لاگین توی چت روم خیلی باحال تر از رفتن توی گروه های wechat، telegram، beetalk، viber و امثالهم بود.D: )


خلاصه کم کم فضای وب خوانی این حرفا کم رنگ شد و جای خودش به کانال ها تلگرام و پیج های اینستاگرام داد و موج عظیمی از مخاطبین رو به سمت خودش کشید به شکلی که حتی تعریف خیلی ها از اینترنت به این شبکه ها محدود میشه.

هیچ وقت با فضای تلگرام و توییتر و ایسنتاگرام به اون صورت حال نکردم(البته توییتر یکم بهتره) و همیشه دوست داشتم یه فضای با زبون فارسی مثل medium باشه که بشه توش محتوا به معنی واقعی منتشر کرد، محتوایی که بعد از چند دقیقه مطالعش حس کنی که چیزی بهت اضافه شده و یه چیز جدید یاد گرفتی نه جمله های چند خطی به اصطلاح شاخ گونه ای که مفهومی واسه ارائه ندارن و فقط وقت مخاطب رو حسابی هدر میدن. اره همینطور که می بینید دلم خیلی از اینجور اتمسفرها پره، پلتفرم هایی که برای اهداف خوب ساخته شدن اما حالا بیشتر شدن مکانی واسه خودنمایی و جوسازی و جنجال افرینی. البته ممکنه دید من اشتباه باشه و حضورشون بهتر از عدم شون باشه.(به قول دوستان مافیاباز، شهروند همیشه دنده عقب داره) بهرحال نظر من چیز دیگه ای هست و توی سلیقه من یکی که نیستن. خب بریم سر بحث خودمون به قول اقای نورایی که میگه: " رد شدم رفتم از اونایی که پی جنجالن... "

به همین خاطر اوایل که با ویرگول اشنا شدم یه حس اشنایی عمیق با فضا و مخاطباش داشتم یه جور حس تعلق یه جور حسی که شاید واسه چندین سال بود ازش دور بودم بهم دست میداد. و جالبه که وقتی بیشتر مطالب بقیه رو خوندم دیدم که بعله خیلی ها اینجا همین حسو دارن و اکثرا از فضای پر زرق و برق و پر از هیاهو بقیه شبکه های اجتماعی به اینجا فرار کردن تا با ارامش واسه کسایی که همین حس مشترک رو دارن بنویسن و از مطالبشون استفاده کنن. و من قطعا واسه همه افراد با این طرز فکر احترام خاصی قائلم و دوست دارم منو هم به عنوان عضو کوچکی از جامعه خودشون بپذیرن.


خلاصه که الان هم اینجام و در اینده هم به اقتضای وقت(چه کلمه شاخی :D) از چیزهای جدیدی که یاد بگیرم واستون مینویسم. خیلی خیلی خوشحال میشم نظر شما رو هم راجب حرفام بدونم و اگه حس و تجربه مشابهی دارید واسم کامنت کنید

راستی اگه ایراد نگارشی هم دیدید حتما بگید که اصلاح کنم.

1399/09/03


Whil3 [T]ruE

ویرگولشبکه های اجتماعیاینستاگرامتلگرامدل نوشته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید