به رویاهایم معنا میدهد. آینده را لمسشدنی میکند. مرا به لبخند وا میدارد و من او را با لبخندش همهجا میتوانم ببینم. او بخشی از من است که نمیشناختم. چیزهایی را دوست دارد که فقط با وجود او میتوانستم اینقدر صادقانه و روراست دوست بدارم. گویی من هماکنون در او حل شدهام. نه نه این نمیتواند عشق باشد. نمیگذارم جنون دامنگیر دلبستگی زمینی به پای بلندپروازیهایم بسته شود. فکر کردن بس است. فقط باید زندگی کنم.