ای کاش افکار صدا داشتن!
دیگه ساعتها و روزها و ماهها و سالها، روی حرفهای همدیگه فکر نمیکردیم چون هر اتفاقی که باید، همون دقایق اول میافتاد
دیگه جملات طعنهدار و عبارتای بهدرمیگیدیواربشنوه جمعآوری میشدن
دیگه دورویی وجود نداشت؛
همگی مجبور میشدیم برای این که صدای فکرامون، با حرفایی که به طرفمون بربخوره بلند نشه، افکار منفی و بدمون رو از ذهن کثیفمون بیرون بکشیم
برم سر موضوع اصلی؛ وقتی اونی که عاشقشی رو میبینی و با هر دلیلی که توی ذهنته، جلوش مقاومت میکنی، همون لحظه هر فکری که میکنی رو میشنوه و حتی اگه هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشه، تو هم با شنیدن صدای افکارش میدونی باید چیکار بکنی؛)
مثلا من از قلبم بارها خواستم نتپه اما شاید زبونشو بلد نیستم و اگه صدای فکرمو بشنوه، برای همیشه خاموش کنه خودشو:)
.
.
بیربط ولی:
آریا از خدای دلش خواهش میکنه که بهش کمک کنه تا بتونه خودش حال خودشو خوب کنه چون لیاقت داشتن چیزای قشنگقشنگ رو داره...