میدونی رفیق واقعا گاهی اوضاع تخیلی میشه. واقعا خیلی وقتا نفس آدم بند میاد و استرس مخشو سوراخ میکنه. اونطور که برنامه ریزی کرده اصلا پیش نمیره و فک میکنی قراره له بشی که البته تا همین لحظه که این افکار میاد سراغت هم له شدی. شبا سخت صبح میشه و صبحا دنبال اینی که یه خلوت پیدا کنی تا به دردایی که داری میکشی فکر کنی. شبا هم بالشت رو بغل میگیری زار زار گریه میکنی به حال خودت و این بخت سیاهی که داری و هق هق گریه میکنی توی خلوتت تا خوابت ببره و صبح دوباره همین آش و همین کاسه.
امروز تو 22 سالگی فهمیدم که هیچی مهم تر از حال خودت نیست، نه اینکه مغرور باشی و فقط خودتو ببینی اما تجربه بهم ثابت کرده وقتی خودتو نمیبینی دیگران هم تو رو نمیبینن چون تو خودتو ندیدی که دیگران تو رو ببینن.(پیچیده شد نه؟! خخخ )
زمان بده به خودت لعنتی. زماااااان. اینقد اونی که توی آینه میبینی رو نکوب، گور بابای دنیا، خودت پشت خودت بمون. اینا رو فقط با تو نیستم با خودم هم هستم.
مهم نیست چقدر تلخ اما میگذره و تو حالت دوباره خوب میشه و میخندی از ته دل. حال الانت خیلی مهمه و اگه رنجی داری میکشی لطفا سرکوبش نکن عزیزم.اوکیه ها. ببین اوکیه هاااااا. اون رنج ارزشمنده رفیق گلم. اون رنج ارزشمنده چون مال توء.
هیچ وقت سرکوبش نکن و سعی کن با قسمت خودآگاهت با خودِ لعنتیت حرف بزنی(لعنتی چون تو فقط خودتو داری. افتاد؟
به قول حشمت فردوس(سریال ستایش)، غصه هر چیزی رو یه بار فقط بخور. و تمام
اینم کانال تلگراممه و اونجا هم روزمره هامو باهاتون به اشتراک میذارم. اگه دوست داشتید خوشحالم میکنید که عضوش بشید. https://t.me/younespf