انسانهای اولیه در مواقع حساس که ترس بر آنها غلبه میکرد فرار را بر قرار ترجیح می دادند و خود را در محیط و مکانی که احساس امنیت می کردند قرار می دادند. اینگونه ترس به عنوان یک غریزه و فطرت درونی به نسل های آینده نیز منتقل شد.
همیشه اینطور نیست که از یک موجود درنده یا یک حشره ی موذی، تاریکی، چهره ای عجیب و خوفناک و یا اجسام و موجوداتی خاص بترسیم و از آنها فرار کنیم. گاهی جریان زندگی ما را در موقعیت های مختلفی قرار می دهد و با ناشناخته های زیادی روبرو می شویم که ترجیح و اولویت اولمان فرار از آن موقعیت است چرا که حس میکنیم کسی یا چیزی آرامش و امنیت مان را سلب کرده ، از این رو است که در شرایط های حساس و متفاوت ، ماندن ، پذیرش و تغییر برای انسانها اقدامی سخت و دشوار به نظر می رسد زیرا همانطور که به آن واقف هستیم خروج از محدوده امنی که در ذهن برای خودساخته ایم ناممکن جلوه میکند.
احساس ترس یک واکنش طبیعی و ابتدایی و لازمه ی بقای انسانها است و مانند سایر احساسات و هیجانات، مساله مهم شناخت، تسلط و کنترل آنهاست که میتوانند در لحظات متفاوت کمک کننده باشد.
مطمئنا برای هریک از ما موقعیت های زیادی پیش آمده که از حرف زدن و گفتگو کردن درباره ی آنها تفره رفته ایم. برای مثال: صحبت راجع ترفیع شغلی و یا افزایش حقوق، صحبت راجع مشکلات تربیتی فرزندمان، صحبت با استاد در خصوص بالابردن سطح کیفیت تدریس و آموزش و.....
معمولا این دست گفتگوها سخت و حساس هستند و به هر بهانه و ترفندی میخواهیم از مشارکت در آنها سرباز زنیم و یا آنها را به زمان دیگری موکول کنیم بدون توجه به اینکه هریک از این گفتگوها می تواند در سرنوشت مان تاثیر ویژه ای بگذارد و ما را در مسیری متفاوت قرار دهد.
به عقیده ی من مشکل اصلی فرار از گفتگو عدم خلاقیت و مهارت کافی در این زمینه است و همچنین ممکن است به دلیل تجربه های تلخ و ناکامی هایی که در جریان گفتگوهای قبلی داشته ایم این هشدار را به ما می دهد که از آن موقعیت بگریز. در مجموع میتوان نتیجه گرفت که چون نتوانسته ایم و یا فکر میکنیم که نمی توانیم در گفت و گو پیروز شویم در آن مشارکت نمیکنیم اما این را باید در نظر داشته باشیم گفتگویی پیروز است که منافع دو طرف را در نظر داشته باشد و به اصطلاح برد-برد باشد و به جریان و مسیری موازی منتهی شود.
بنابراین به عنوان راهکارهای پیشنهادی در گفتگوهای مهم وسرنوشت ساز میتوان به این موارد اشاره کرد:
· شناخت احساسات و هیجانات مختلف
· کنترل هیجانات و تسلط بر آنها
· پذیرش همدلانه
· عجله نکردن
· در نظر داشتن منافع فرد مقابل
و مطمئنا موارد بسیار دیگری هستند که میتوان از آنها بهره جست. در خلال متن اسم دو کتاب سازنده و ارزنده که در این راستا میتواند کمک کننده باشد به ذهنم رسید یکی کتاب گفتگوهای سرنوشت ساز و دومی کتاب ارتباط بدون خشونت زبان زندگی (مارشال روزنبرگ)
خوشحال میشوم اگر نظر و تجربه ای در خصوص ارتباطات و گفتگوهای مختلفی که در موقعیت های خاص و حساس داشتید و راهکارهایی که در این رابطه به ذهنتان میرسد را به اشتراک بگذارید. امید است که بتوانیم گام های اثرگذاری در مسیر رشد و آگاهی خود و دیگران برداریم.?