ویرگول
ورودثبت نام
زهرا عظیمی
زهرا عظیمی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

پذیرای خودت باش


از دیرباز انسانها دغدغه بهتر بودن و بهتر شدن را داشته اند و این غریزه ی درونی است که ما را به این جهت سوق میدهد. در زمان حاضر تکنولوژی، تبلیغات، تجملات و تازه های بیشتری هستند که این میل را مضاعف کرده اند و ما را از بودن ها دور و به شدن ها نزدیک میکنند.

هر نگاهی به اطراف بیندازیم! از برنامه های تلویزیون گرفته تا صحبت های یک مشاور ،اجتماعات و گروه های مختلف همه و همه ما را به شدن های جدیدتری سوق می دهد و بذر آمال تازه ای را در ما می کارند، آرزوی چیزی ورای آنچه هستی

مسافرتی مجلل تر از دیگران، لباسی جذاب تر، چهره و اندامی زیبا و جوان تر و تر های دیگری در شغل و ثروت تا الی آخر

اینها سبب میشود که هر روز دغدغه و آرزوی افزون تری داشته باشی و از آنچه داری و هستی غافل شوی، زیرا دائما آرزوی تازه داشتن سبب می شود که نبودن و نداشتن را باور کنی و به ما یادآوری می کند که چه چیزی را کم داریم و چه چیزی باید میشدیم ولی نتوانستیم بشویم.

کسی که باور ندارد زیباست به دنبال آن می رود و تلاش میکند با جملاتی انگیزشی ، زیبایی را به خود بخوراند کسی که آرامش را در زندگی اش نمی یابد به هر راهکاری متوسل میشود تا آن را بیابد .

سعی نکن

جمله ای که روی سنگ قبر چارلز بوکفسکی حک شده است.

او میخواسته به همه بگوید که سعی نکن آدم دیگری شوی خودت را با داشته ها و نداشته هایت بپذیر.

او نویسنده و شاعر مشهوری بود که سالهای زیادی برای نویسندگی تلاش کرد علی رغم اینکه زمان های زیادی را به بطالت گذراند و در منجلاب شکست ها و ناکامی هایش فرو رفت اما زمانی که فرصتی طلایی به او رو کرد توانست به خواسته واقعی اش یعنی نویسندگی برسد.

شهرت و نبوغ او هم فقط و فقط به خاطر صداقتش بود او هرگز سعی نکرد از واقعیت های شخصیتی اش، از شکست ها، ضعف ها و اشتباهاتش فرار کند.همواره خودش بود و آن را پذیرفته بود.

این شخصیت میتواند الگوی خوبی برای هر یک از ما باشد برای ما انسانهایی که گاهی در تلاشیم آنچه نیستیم را در عرصه نمایش بگذاریم. اما اگر با خودمان رو راست باشیم زندگی راحت تر و آسوده تری خواهیم داشت و میتوانیم فرصت های پیش رو را ببینیم و از آن بهره بجوییم و دغدغه های واقعی تر و رنج های با ارزش تری را در زندگی تجربه کنیم چرا که مشکلات هیچ وقت متوقف نمی شوند.

غالب مطالبی که بیان کردم خلاصه‌ ی مختصر و برداشتی از کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها بود‌ که بعد از انتخاب عنوان متن؛ مرا به نوشته های ابتدای این کتاب متصل کرد.

جا دارد که بگویم یکی از کتاب هایی بود که وقتی شروع به خواندنش کردم مجذوب آن شدم و بدون وقفه 20 الی 30 صفحه از آن را مطالعه کردم و لذت بردم. { اینکه بدون توجه به هیچ عوامل حواس پرتی کتابی را مداوم و بدون وقفه ای مطالعه کنم برایم کاری به نسبت دشوار است?}

در همان حین که برخی مطالب کتاب را میخواندم یکسری از اتفاقاتی که برایم رخ داده بود، تصمیم هایی که در زندگی گرفته بودم و گام هایی که برداشته بودم در ذهنم نقش می‌بست و با خوانده هایم در کتاب ،همسو می شد و همزادپنداری میکردم.

گویی با کسی درد دل کرده بودم و داشتم به صحبت ها و توصیه ها و اندرز هایش گوش میسپردم .... هرچه از اثرگذاری این کتاب در زندگی ام بگویم کم گفته ام.

در آخرمیخواهم به جمله ای از این کتاب بسنده کنم:

کلید زندگی خوب، داشتن دغدغه های بیشتر نیست؛ بلکه داشتن دغدغه های کم تر، واقعی تر، ضروری تر و مهم تر است.

رهایی از دغدغه هاخودت باشپذیرشتغییر اولویت هامعرفی کتاب خوب
من آن چه برایم اتفاق افتاده نیستم بلکه همان چیزی هستم که برای تبدیل شدن به آن انتخاب می کنم..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید