بوی دود قلیان، نه قلیان های میوه ای بی کیفیت، نه، بوی دود قلیان برازجانی، از آن هایی که روز های کودکی و نوجوانی دایی چاق میکرد و خودش، مادر و بزرگتر های فامیل میکشیدند، بوی خوشی که مرا به خاطرات دور میبرد. هر چند مادر، دایی و خیلی از بزرگترها آن را ترک کرده اند و جوان های فامیل جا پای آنها گذاشته اند. من یکی از همین جوان ها هستم اما به پدر قول داده ام سمت قلیان نروم . پدری که گاهی در دورهمی خانوادگی اگر قلیان باشد، او هم گرم صحبت میشود و قلیان میکشد.
یا بوی سیگار را که خیلی دوست دارم و یادم می آید روی پله های خانه ی عمه مینشستم و سیگار کشیدن دایی را تماشا میکردم.
خداراشکر نسبت به گذشته خیلی ها قلیان و سیگار را ترک کرده اند و دیگر کششی هم نسبت به دخانیات احساس نمیکنند.
در عرف ما قلیان کشیدن زنان یک موضوع کاملا معمولی و طبیعی است. چه خانواده مقید و مذهبی باشی یا چه بی دین و ایمان، قلیان کشیدن اصلا منافاتی با تیپ و عقیده ی آدم ها ندارد، اما سیگار کشیدن را برای خانم ها چندان نمیپسندند. فعلا سیگار جز ممنوعه هاست. و شاید تا سالهای آتی هم باقی بماند. نه این که سیگار کشیدن گناه کبیره باشد، گاهی بعضی چیزها به عرف آن جامعه برمیگردد. فعلا در عرف جامعه ی ما قلیان دست برتر را دارد و کلا در جنوب از محبوبیت بالایی برخوردار است.
در خاندان ما هم که جز وسایل ضروری خانه محسوب میشد و روزی یک یا دوبار و اگر مهمان داشتیم سه الی چهار بار، برادرم باید زغال را روی اجاق میگذاشت و تنباکو را خیس میکرد و کوزه را پر از آب میکرد و قلیان را چاق، تقدیم بزرگترها یا مهمانان میکرد.
همیشه بوی قلیان که به مشامم میخورد مرا وسوسه میکند که یکبار امتحان کنم. کوچکتر که بودم با دختر خاله ی پدرم یکبار دور از چشم بزرگترها امتحان کردیم، کشیدن همانا و سرفه های مدوام همانا، چشمانمان از شدت سرفه کم مانده بود از حدقه بیرون بزند.
چندی پیش عکسی را در یک سایت خبری مشاهده کردم که ظاهرا در شبکه های اجتماعی وایرال شده و دوستان و یاران و همراهان همیشگی، هر کسی بنا به دیدگاه خود راجب آن اظهار نظر کرده، توییت زده یا کامنت گذاشته بود. درون عکس تصویر خانمی محجبه بود در کافه، که میان انگشتانش سیگاری به چشم میخورد.
خود من به شخصه سیگار، قلیان را، نه برای زن و نه مرد نمیپسندم. روز جهانی مبارزه با دخانیات، هفته ی مبارزه با دخانیات، این همه برنامه های پزشکی، کلیپ های ورزشی، توصیه های ورزشکاران تراز اول دنیا، هنرمندان و...... که بارها و بارها از رسانه های دیداری، شنیداری پخش شده و از مضرات سیگار برای جسم انسان و محیط زیست به کرّات گفته شده و هنوز هم گفته میشود. همه ی اینها انسان ها را به ترک دخانیات دعوت میکنند. برای دعوت به یک سبک زیست سالم و یک زندگی بهتر و سالم تر، که البته تا چه اندازه موفق بوده اند را نمیدانم. آمارها که نشان دهنده ی روند موفق و خوبی نبوده و حتی استعمال دخانیات به سنین پایین تر هم سرایت کرده است.
نوجوان که بودم با آن همه احساس، شور و هیجان و دنیای دخترانه ی نوجوانی که با اخم یک بازیگر محبوب در فیلم قلبم از جا کنده میشد و با لبخندهایش من هم از عمق وجود لبخند میزدم . قطعا جنتلمن های آن روزها دستشان خالی از سیگار نبود. به نظرم از ویژگی های یک جنتلمن سیگار کشیدن بود. از مردهایی که در فیلم ها سیگار میکشیدند خوشم می آمد، با ژست های دختر کشی که از سیگار کام میگرفتند و آن هیبت و قد وقامت، برای دخترانی چون من از جذابیت بی انتهایی برخوردار بود.
اما خوب آن ها همه ژست های هالیوودی و جذابیت های گاهی کاذب بود. در فضای واقعی گاهی مردان با یک زیر پیراهنی و شلوار کردی یا با تیشرت لاگوست و شلوار اسپرت خانگی گوشه ای سیگار میکشیدند که هیچ ربطی به ژست های تامی شلبی، جوکر «هیث لجر» یا آلن دلون نداشت. هنوز خنده های زیبای مت دیمون در سینمایی « ویل هانتینگ نابغه»، با آن موهای خوش حالت و سیگار گوشه ی لب تصویر زیبای روزهای نوجوانی ام است.
اصلا دورانی سیگار کشیدن تابو شکنی محسوب میشد و همیشه جوک های معروف پدر، پسر، سیگار، آری یا نه؟ از جوک های محبوبی بود که پسرها برای خنداندن دیگران تعریف میکردند.
از سیگار و قلیان مینویسم و اینکه استعمال دخانیات هیچ ارتباطی به تیپ و عقیده و شخصیت آدم ها ندارد. بنده موافق استعمال دخانیات نیستم. از ژست های کاذب روشنفکری و دود سیگار یا هنرمند هایی که از هنر، لاابالی گری و مصرف مواد را انتخاب میکنند و در کنار حرفه ای که دنبال میکنند، نمیدانم چرا به سمت سیگار، مواد مخدر کشیده میشوند و یا نوجوان های جاهل و جوگیر و موج سوار که سیگار کشیدن را کار خفنی میدانند و با کمال افتخار از آن حرف میزنند. حس میکنند آدم باحالی هستند و خود را خفن میپندارند ، ذره ای هم به آن چیزی که ادعا میکنند، نزدیک نیستند، در دنیای بچگانه خود غرق شده اند، نمیخواهم از اینها بنویسم.
حرف من، ما هستیم ، یک قشری که از نگاه جامعه، رسانه، قشر مقیـّد و مذهبی نامیده میشوند.
آیا سیگار کشیدن آن دختر محجبه گناه کبیره است؟
آیا تا به حال یک خانم محجبه به مواد مخدر اعتیاد پیدا نکرده است؟
آیا یک روحانی اهل سیگار و پیپ نیست؟
نمیدانم چرا در تمام این سالها عکس های رهبری هنگام کشیدن پیپ یا سیگار کشیدن آیت الله طالقانی و ...... را سانسور کرده اند. شخصیت هایی نظیر امام موسی صدر، علامه طباطبایی «ره»، امام خمینی «ره» همه ی این بزرگان سیگار مصرف میکرده اند، خاطره ی معروف امام خمینی «ره» راجب ترک سیگار را چند سال پیش خواندم.
عکسهای که از آیت الله طالقانی در صدا وسیما نشان داده میشود، بعضی سانسور شده اند. چرا؟ سیگار کشیدن را تایید نمیکنم ولی همین سانسور ها، همین برخوردها گاهی باعث فاصله گرفتن عامه ی مردم از شخصیت ها میشوند، انگار که از یک شخصیت دینی بخواهیم بتی بسازیم که حتی با دود سیگار هم بیگانه است. افراط بی رویه راجب هر موضوعی همه چیز را معکوس جلوه میدهد. افراطی که در زمان بعد از انقلاب حتی سراغ حاج قاسم هم آمد و ایشان در خاطره ای نقل کردند که بخاطر پوشیدن پیراهن آستین کوتاه، بار اول گزینش سپاه رد شدند.
افراطی که یقه بسته و ریش و تسبیح را تایید میکند.
افراطی که قدرت دافعه ی بالایی دارد و مدام سوژه به دست این و آن میدهد.
سیگار کشیدن خللی به شخصیت برجسته ی علامه طباطبایی «ره» وارد نکرد.
چرا دین را، دینداران واقعی را با افراط های بی جا به تصویر دیگری مبدل میکنیم؟
مگر خوبی، ایمان، معرفت، دینداری، خردمندی آدم ها به پوشیدن شلوار پارچه ای، یقه ی بسته، تسبیح در دست است؟
مگر سیگار، قلیان، پیپ، دین و ایمان را از انسان میگیرند؟
چرا برای یک تصویر واقعی که هیچ خدشه ای به شخصیت، دین و تفکر یک آدم و پیروان آن وارد نمیکند باید دست به سانسور بزنیم.
حرف من این نیست که شرایط به گونه ای باشد که ناخودآگاه تبلیغی برای دخانیات صورت گیرد، خیر، حرف من فقط این است عده ای افراطی چنان عرصه را تنگ میکنند و چنان به چهره ها و شخصیت ها قداست میدهند که تویی که خودت را در جبهه ی موافق میدانی، گاهی از طرف آن ها طرد میشوی یا منافق خوانده میشوی.
آخرین نمونه این جریانات برمیگردد به سخنان حاج آقا انصاریان در شب های قدر ماه رمضانی که گذشت، بلافاصله تندرو های بدون ترمز، ایشان را مورد شماتت قرار دادند. یا آن هایی که تصویر کتاب شعر شاملو در دستان رهبری آن هم در صفحه اینستاگرامشان برایشان خوشایند نبود.
افراط بودن فرقی ندارند، چه افراطی های اینوری که سعی دارند چهره ها را مقدس جلوه دهند و چه افراطی های آنوری که سعی دارند، هنر دوستی، بینش سیاسی و علایق شخصی روحانیون یا شخصی چون رهبر را زیر سوال ببرند یا آنها را مخالف برخی از موضوعات قلمداد کنند.
کاش جانب انصاف رعایت میشد. که این کاش همان ای کاش میماند.
کاش میدانستند قشر مذهبی جامعه هم سلیقه و علایق معمولی دارند، شبیه به دیگر آدم ها، آنها نه از فضا آمده اند و نه با چیزی که به دور از حرام است مشکل دارند، آنها سیگار، قلیان میکشند ، پیپ میکشند، ورزش میکنند، باشگاه میروند، کوه نوردی میکنند، صدای خنده های بلندشان گاهی در آفاق میپیچد، آنها نه این چیزی که افراطی های اینوری میخواهند و میگویند هستند، نه شناخت فوق العاده محدود افراطی های آنوری راجب این گروه صدق میکند.
آنها هم از جمال زیبا، هوش بالا، درایت، عشق، عقل، فهم بالا و تیپ زیبایی برخوردار هستند اما اهل خودنمایی نیستند.
نمیدانم شاید شناخت محدود و ناچیز و فضاسازی های دروغین یک قشر را افراطی آنوری و شناخت محدود و ناچیز و بازهم بزرگنمایی و فضاسازی ها یک قشر را به افراطی اینوری تبدیل کرده است.
استعمال سیگار بیش آز آنکه مفید بوده باشد، سالیانه جان آدم های زیادی را میگیرد. اما این دلیل بر حرام بودن آن نیست. معصومیت، ایمان، معرفت به این آسانی بدست نمی آید که با کشیدن سیگار معصومیت دود شود.
یاحق