یش از 16 ساعت تحمل پرواز برای رسیدن به ایالات متحده آمریکا زمان لازم است. اما می توان با کمتر از 10 ساعت پرواز به آمستردام، بُن در آلمان یا ترکیه رفت. سفر از تهران به امارات متحده عربی هم کمتر از پرواز از پایتخت کشور به چابهار زمان می برد. در زندگی آن ها که می خواهند کوهی از کار و زندگی را پشت سر بگذارند، حتی ساعت رسیدن به کشور مقصد، جایی که قرار است همه چیز را از نو بسازند، اهمیت دارد. اما با گذر زمان، این ساعت ها به خاطره ای دور و حتی به یادنیامدنی برای آن ها تبدیل می شود.
فارغ التحصیل رشته مهندسی الکترونیک است اما امروز به عنوان مدیر محصول در یکی از بزرگترین تامین کننده تجهیزات شبکه و زیرساخت ارتباطات در جهان کار می کند. هفت سال است که به جای اسم ایرانی اش، مایک صدایش می زنند. 35 ساله است و سال 95 از ایران مهاجرت کرده است. امروز در سن خوزه، در سانفرانسیسکو نزدیک به دره سیلیکون زندگی و کار می کند.
پیش از سال 95، دو سالی بود که برای رفتن از ایران تلاش می کرد. می گوید:«من سفت و سخت دنبال رفتن به استرالیا بودم. وکیل هم گرفته بودم. آن زمان چون با فوت و فن کار آشنا نبودم، بودن وکیل نعمت بود. باید مدارک زیادی جمع آوری کنید، به زبان دیگری مدارک را ترجمه کنید، فرم های مختلف را پر کنید، در لینک های مختلف ثبت نام کنید. اگر زبان بلدید، خودتان این کارها را انجام می دهید، البته آخرش هم وکیل کار خاصی برایتان نمی کند». اما مهاجرت او به استرالیا به نتیجه نرسید. با اینکه کارها هم خوب پیش می رفت. «کار ما تا اندازه خوبی پیش رفت، فقط باید امتحان آیتلس می دادم و برای ویزا اقدام می کردم. مدارک کاری را هم فرستاده بودم. همه هم تایید شده بود. تا اینکه همسرم لاتاری آمریکا را برد و مسیر به طور کلی تغییر کرد».
*اینجا به فنا نمی روی
مایک در ایران تجربه کار کردن با کسب وکارهای کوچک را در کارنامه دارد. می گوید «زمانی که در ایران زندگی می کردم در چند کار کوچک به ویژه برای راه اندازی نرم افزارهای داروسازها کار کردم اما کار ثابت هم داشتم. کار ثابت من اجازه نمی داد به اندازه دیگر دوستانم در فضای نوآوری و فناوری ایران دنبال ایده هایم بروم. اما می دانید! بستری که باید در ایران وجود ندارد. حتی اگر ایده خوبی هم داشته باشی، باید سال ها دنبال سرمایه گذار بگردی و در این مدت به هیچ منابعی دسترسی نداری. حتی اگر دانشجو باشی و در دانشگاه های خوب هم تحصیل کنی، باز فرصت دسترسی به منابع برایت محدود است. من فکر می کنم تهش باید به جایی وصل باشی که در فضای نوآوری ایران کارت پیش برود و بتوانی سرمایه بگیری. مگر اینکه خودت پول داشته باشی و کسب وکارت را تامین کنی. دشواری های راه انداختن کسب وکار در اکوسیستم استارتاپی ایران از جلوه گری هایش بیشتر است. ماجرا اصلا ساده نیست».
اما آیا در آمریکا کار کردن و راه انداختن کسب وکار ساده است؟ مایک می گوید:« نه! اینجا هم داستان های خودش را دارد اما مثل ایران شرایط سخت نیست. گزینه ها برای پیش بردن ایده کم نیست درحالیکه در ایران باید به چهارجا وصل شوی تا بتوانی کارت را پیش ببری. اینجا حتی در سایت هایی مثل کیک استار گزینه پول گرفتن از مردم هم فراهم شده است. ممکن است تو برای اجرای ایده ات 250 هزار دلار پول در خواست کنی اما در کیک استار یک میلیون دلار پول برایت واریز کنند. به دلیل همین فرصت ها برای ایجاد کسب وکار است که به آمریکا می گویند سرزمین فرصت ها».
دره سیلیکون جایی است که بسیاری از نوآوری ها در آن ظهور می کند. به قول مایک، اصلی ترین نقطه در جهان از نظر توسعه فناوری همین دره سیلیکون است. مایک می گوید «اینجا فضا برای انجام هر کاری آماده است. دسترسی به vc ها اینجا آسان است. اگر ایده ای داری می توانی دانشی کسب کنی و پروپوزالی بنویسی. یک نفر اینجا 800 هزار دلار برای اجرای ایده اش بودجه گرفت. اگر شکست بخوری، زندگی ات به فنا نمی رود. رفاه نسبی زندگی با وجود شکست در کسب وکارت حفظ می شود. می توانی مدتی در کارهای معمولی مثل فروشندگی یا کار در رستوران مشغول شوی اما زندگی ات می چرخد. اینجا می توانی هم در رستوران کار کنی هم کارهای مربوط به ایده ات را پیش ببری. اما در ایران با داشتن کار ثابتی مثل این نمونه ها، هیچ کار دیگری نمی توان کرد. اینقدر رُسَت را می کشند و پول کم می دهند که همیشه به فکر نان شبت هستی. درحالیکه در آمریکا با کارهای معمولی هم درآمد داری، هم رفاه نسبی در زندگی و هم وقت و انرژی برای پرداختن به ایده».
*چه کار بلدی؟
مایک در ایران، در دانشگاه آزاد تحصیل کرده اما می گوید در آمریکا اینکه در چه دانشگاهی درس خوانده ای، برای مهاجران اهمیتی ندارد. او پس از مهاجرت، پس از دریافت چند مدرک در آمریکا به عنوان مدیر محصول در شرکت کارش را آغاز می کند. می گوید «کلاس هایی که رفتم دیدگاهم را نسبت به فضای کاری آمریکا تغییر داد. مدرکی که در ایران گرفتی و دانشگاهی که در آن تحصیل کردی، تفاوت چشم گیری در فرصت های شغلی که در امریکا به تو پیشنهاد می شود، ایجاد نمی کند. برای استخدام خود اهالی امریکا مهم است که چه دانشگاهی تحصیل کرده اند، اما اینکه در ایران در دانشگاه آزاد درس خوانده ای یا شریف، اهمیت چندانی در اینکه چه شغلی به تو پیشنهاد شود، ندارد. شاید در سال اولی که مهاجرت می کنی در شرکت های خیلی بزرگ کار پیدا نکنی، اما از شرکت های کوچک شروع می کنی و به طور مرتب پیشرفت می کنی. برای من مدارکی که در آمریکا گرفتم اثر بیشتر و بهتری داشت».
مایک می گوید در فضای فناوری در آمریکا، درآمد بالاست اما امنیت شغلی پایین است. همیشه درباره از دست دادن کار نگرانی و دلیل آن هم، رقابت بسیار بالاست. به گفته او «شرکت ها هم اینجا با کسی شوخی ندارند، زمانی که اعداد و ارقام باهم نخواند به آسانی از نیروی کار خداحافظی می کنند. اگر محصول کار نکند، حتی اگر انیشتین مسئول آن محصول است، او را کنار می گذارند. سیستم های حمایتی از کارگر و کارمند در آمریکا متفاوت از سایر کشورهاست. این را می دانم چون شرکت ما در کشورهای دیگر هم شعبه دارد.فرهنگ کاری در هر شرکتی با دیگری متفاوت است. کوچکی و بزرگی شرکت ها و تعداد کارکنان آن اثر کمی بر فرهنگ کاری شرکتها دارد. برای مثال آمازون شرکت بسیار بزرگ با درآمد بالا و نیروی کار متعدد است اما فرهنگ کاری اش داغان است. اینجا به دو شیوه کار می کنیم. ساعتی و حقوقی. در کار حقوقی ساعت حضور دخیل نیست. در این مدل کار، کسی شما را ملزم نمی کند که ساعت 12 شب جواب ایمیل هایتان را بدهید اما فرهنگ کاری باعث می شود شما این کار را انجام دهید».
مایک در پاسخ به این پرسش که آیا از کار در آمریکا و مهاجرتش رضایت دارد می گوید «باوجود فشار زیاد، شرایط کاری مثبت به نظر من است. اگر خوب کار کنی، درآمد خوبی داری و زندگی خوبی برای خودت می سازی. زندگی بهتر انگیزه موثری در مهاجرت است. اینجا می توانی کار کنی و زندگی بهتری داشته باشی. روابط هم اینجا در بعضی کارها اثر دارد اما نه به اندازه ایران».