zeynab
zeynab
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد

رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد

دلشوره ی ما بود دل آرام جهان شد

در اول آسایش مان سقف فرو ریخت

هنگام ثمر دادنمان بود خزان شد

زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند

اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد

آنگاه همان زخم همان کوره ی کوچک

شد قله ی یک آه مسیر فوران شد

با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد

با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد

ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم

یعقوب پسر دید زلیخا که جوان شد

یک حافظه کهنه، دو سه تا عطر، گل سر

رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد

با هر که نوشتیم چه ها کرد، به ما گفت

مصداق همان وای به حال دگران شد


"حامد عسکری"



حامد عسکریشعر
ما‌پشت‌هزاران‌لبخند‌خود‌مرده‌ایم:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید