در نویسندگی چهار چیز معجزه میکند. البته منظورم از معجزه این نیست که قلمت را به کاغذ بزنی و در چشمبرهمزدنی سفیدی کاغذ شکافته و صدای امواج نوشتههایت شنیده شود. نه، از این خبرها نیست. اصولی که قرار است معجزه کنند، فقط راه را کمی هموارتر، خروجی را بهتر و اتلاف وقت را کمتر میکنند.
اصل اول هوشیار بودن است. شاخکهای نویسنده باید تیز باشد. نویسنده باید راههای ورودی را باز نگه داشته و فیلترهای مناسبی روی آنها نصب کرده باشد. باید طور دیگری ببیند، بشنود، استشمام کند، بچشد و لمس کند. نویسنده باید به اهمیت مقولهی انتخاب و اولویت واقف بوده و فیلترها را آگاهانه برگزیده باشد. او به خوبی تفاوت بین تماشای سریالهای تلویزیون و خواندن یک کتاب غنی را میفهمد. در یک جمله او به ارزش ثانیههایش پی برده است.
اصل دوم، بودنِ مداوم در مسیر یادگیری است. نویسنده هر تهدیدی را به فرصت تبدیل میکند. او دیدگاهی شبیه استنلی کوبریک فیمساز موفق آمریکایی دارد که میگوید: «من فیلم ساختن را از تماشای فیلمهای بد یاد گرفتم.»
اصل بعدی تلاش، پشتکار و صبر است. نویسندگی پوست کرگدن میخواهد. باید آنقدر بنویسی و پاره کنی تا به آن چیزی که میخواهی برسی. بعد از هر زمین خوردنی باید دستت را به قلمت بگیری و برخیزی وگرنه راهی جز خاک کردن رویاها و آرزوهایت نداری. و اما صبر...گاهی نوشتنِ متنی که خواندنش دو سه دقیقه هم طول نمیکشد، ساعتها و حتی روزها وقت نویسنده را گرفته و ذهن او را درگیر کرده است. اصلاً چیز عجیبی نیست اگر ده سال اول فعالیت یک نویسنده، نقطهی شروع کار او باشد. نویسندگی صبر ایوب میطلبد، اگر دنبال کار زودبازدهی هستیم بهتر است فلافلی بزنیم.
اصل آخر که شاید بهتر بود اول میآمد خواندن است. مطالعه معجزه میکند. خیلی بعید است قلم ما چیزی فراتر از آنچه که میخوانیم را روی کاغذ بیاورد. برای چه و چگونه خواندن نیز پاسخ بسیار است:
*انتخاب کتاب خوب
دو چیز در این زمینه به ما کمک شایانی خواهد کرد: اول داشتن یک دوست کتابخوان آن هم از نوع حرفهایاش و دوم گوش سپردن به خود کتابها (از یک جایی به بعد کتابها خودشان سیر مطالعاتی ما را مشخص میکنند.)
*موثر خواندن
کتاب برای نویسنده صرفاً یک سرگرمی نیست، ابزار یادگیریست. پس باید به دنبال روشهای موثر کتاب خواندن باشد. یکی از این روشها تکرار است. آنچه در دومین، سومین و چه بسا دهمین باری که از روی نثر قویِ یک کتاب میخوانیم دستگیرمان میشود را نمیتوانیم در خواندن ده کتاب جدید بیابیم.
*متنوع خواندن
خواندنِ شعر حتماً به بهتر نوشتن رمان ما کمک خواهد کرد. خواندن داستان کوتاه، جستار ما را غنیتر خواهد کرد و... . اصولا محدود کردن خود به مطالعهی یکی از انواع ادبی، محروم ماندن از دریای مواجی است که هر موجش چیزی برای اضافه کردن به ما دارد. متنوع خواندن به ما کمک میکند وسیعتر بیندیشیم، و متفاوتتر بنویسیم.
این فهرست را میتوان ادامه داد و به یک کتاب تبدیل کرد.
هنوز هم منتظر معجزهای؟
راه موفقیت نهفقط در نویسندگی که در هر حرفهی دیگری از رعایت اصولی ثابت، تلاش کردن و مصمم بودن میگذرد. نه میانبری در کار است و نه معجزهای.