🌱 HAYAT
🌱 HAYAT
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

خانم شماره بدم؟

می گفت خیلی ترسیده بودم. تا اینکه مطب دکتر فلانی رو دیدم و رفتم توش تا ول کنه بره.


ار راهنمایی باهم همکلاسی بودیم. دانشگاه، من شهر خودمون قبول شدم و اون رفت شهر دیگه. این ترم انتقالی گرفت به دانشگاه ما.

خونه هامون بهم دیگه نزدیکه، به خاطر همین با یه سرویس برمیگردیم. یه جایی از مسیر من میرم تو خط اتوبوس و اون پیاده میره به سمت خونه شون.

دو سه روزی گذشته بود و چندباری شکایت می‌کرد که پسرا مزاحمش میشن و شماره میخوان. حتی می‌گفت یه بار پسره تا خود خونه دنبالش کرده بود.



بچه های خوبین. تنها اکیپ دخترونه کلاسمون هستن. اهل نماز و روزه ان.

بهم گفتن زینب میای بریم بیرون؟

گفتم باشه

سوار ماشینشون شدم که باهم بریم بستنی فروشی معروف شهر.

تو بین راه یهو دیدم یکی شون برگشت به اون یکی گفت:" نگاه فلان مارک ماشینه، برو کنارش شماره بگیریم!!

گفتن زینب ما برای مسخره بازی پسرا رو سرکار میذاریم و میریم بگیم: «شماره میدی؟!»

هیچی نمیتونستم بگم فقط گفتم مواظب باشید شاید طرف آشنا درومد.



یه وقتایی به این فکر میکنم به کجا داریم میریم ؟

چرا تفریح ما باید این کارا باشه؟ اونم نه هرکسی، دخترای مثلا تحصیل کرده.

چرا دخترهامون آنقدر ارزششون رو پایین آوردن که توی خیابون بخوان شماره رد و بدل کنن ولو برای تفریح.

یا به این فکر میکنم اگه من دختر حد خودم رو درست به پسرا معرفی کنم، باز هم اون پسره به خودش جرعت میده مزاحم یه دختر دیگه بشه؟

اصلا متوجه میشید چی میگم؟




نوشتنمزاحمتفرهنگشماره بدم پاره کنی؟ارزش دختر
یک نفس از عمر بود باقی‌ام / حیف بود گر به سر آرم به غم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید