ویرگول
ورودثبت نام
زهرا پورسلیمان امیری
زهرا پورسلیمان امیری
خواندن ۵ دقیقه·۱۰ ماه پیش

از بیرون نگاه کن

وقتی از وضعیتی خارج میشویم تازه متوجه چیزهایی که در آن وضعیت اهمیت نداشته و ما به آنها زیاده از حد اهمیت داده ایم میشویم، و بالعکس تازه متوجه آنچه خارج از آن وضعیت اهمیت داشته و ما در مورد آن سهل انگاری کرده ایم هم میشویم، چرا که در آن بازه زمانی تنها به خاطر اینکه بر وضعیتی که در آن بوده ایم تمرکز داشته ایم، از هر چه خارج از آن وضعیت بوده غافل شده ایم. از طرفی چارچوبهای ذهنی، حافظه تاریخی ای که با آن مغزهایمان را به نفع خود شستشو داده اند و هجوم آرائ دیگران همه و همه موانع تمرکز واقعی و صحیح بر وضعیتهایی است که در آن قرار میگیریم. برای من و بسیاری از هم نسلانم صدای تکرار شونده در ذهن هایمان ناشی از حضور مداوم والدین و معلمان و راهبران اجتماعی از بیرون بزرگترین عوامل تمرکز زدا در مسیر رسیدن به اهدافمان بوده اند. تصویرهای غیرواقعی و در برخی موارد افسانه ای و آرمانگرایانه و وعده های از سر ناآگاهی نسبت به آینده ای بهتر از طریق مشغولیت به هر آنچه غیرضروری است و حتی ترویج عادتهای پس زننده، نسل ما را به سمت خود تخریبی، سپس خودسرزنشی، سپس احساس اتلاف سالهای جوانی و در نهایت افسردگی عمیق فلسفی در باب هدف و معنای زندگی سوق داده است. امروزه کمتر ۴۰ ساله ای را میبینید که برای شما قصه شکستهایش در اثر گوش فرا دادن به توصیه های دیگران را تعریف نکند. بسیاری از هم نسلان من قادر به حل مشکلات خود نیستند فقط به این دلیل که هنوز در چارچوب چرخه منسوخ یافتن مقصر به جای یافتن راه حل پرسه میزنند. از نظر شخصی مثل من تلاش در یافتن مقصر نه تنها جذاب و کارآگاه بازی نیست بلکه از ضعف ناشی از عدم توانایی برای حل یا حذف مشکل میاید. از طرف دیگر در بسیاری از وضعیتها صورت سوال دچار اشکال اساسی است و حذف یا صرف نظر از اتلاف وقت در مورد آن مساله جواب حل مساله است، در حالیکه بسیاری با شعار احمقانه من یک جنگجو هستم تنها وقت، انرژی و جوانی شان را جهت حل برخی مسائل یا اثبات چیزی به دیگران هدر میدهند. به شخصه انواع این تجربه ها را داشته ام و میزان اتلاف وقت ناشی از هر یک ازین رویکردها را دریافته ام.
بر اساس آنچه در ابتدا بدان اشاره کردم آدمی تنها پس از گذار و یا حتی بهتر از آن خروج از یک وضعیت است که باگ های آن را شناسایی میکند، در حالیکه برای کاهش تجربه های وقت تلف کن و استفاده حداکثری از زمان محدودمان برای زندگی مخصوصا در این عصر سرعت و تکنولوژی لازم است تا پیشاشناختی از آن وضعیت داشته باشیم. هر چند تجربه به ذات خویش عامل بازدارنده ای در برابر اشتباهات آتی است اما گاها به خاطر گیر کردن در یک وضعیت به هر دلیلی قادر به درک صحیح آن نیستیم. پس تنها وقتی از آن وضعیت برای مدتی یا بصورت کامل خارج شویم قادر به تشخیص و نهایی سازی باورهای تجربیمان هستیم.
از این رو به شخصه نگاه از بالا را در سطح بسیار پایینتری از نگاه از بیرون به مسائل میدانم. نگاه از بالا زاییده تفکرات آرمانگرایانه و بعضا خالی از تجربه و بدون توجه به جزئیات موضوع است، در حالیکه نگاه از بیرون پس از تجربه ی بودن در آن وضعیت بدست میاید و بر پایه شهود است، اما ممکن است تا زمانی که در یک وضعیت یا سیستم بسر میبریم قادر به تشخیص آن نوع نگاه یا دیدگاه نباشیم، ممکن است در حین حضور در سیستم به باگ های آن پی ببریم، یا حتی بدون تجربه حضور در سیستم هم تا حدی از آن آگاه باشیم، اما آن زمانی که پس از تجربه و خروج از سیستم هر روز بر تصمیم خود مبنی بر ترک آن وضعیت مصمم تر میشویم، در مرحله باور هر چه بیشتر از تجربه خود هستیم. زمانی که نه حسرتی برای عدم تجربه آن وضعیت داریم، نه از شناخت ناکافی وضعیت گله مندیم و نه پشیمانی بابت ترک وضعیت یا سیستم به سراغمان میاید و نه کسی را بابت چیزی مقصر میدانیم چون صددرصد انتخاب خودمان بوده است. این مساله میتواند در مورد روابط، کار و حرفه، سرمایه گذاریهایمان و هر مساله ای در زندگی صدق کند. مهم این است که با صرف وقت، هزینه و انرژی جوانی فرصت تکرار و ادامه اشتباهاتمان را از خود سلب میکنیم. بسیاری از ما ناخودآگاه یا آگاهانه در چرخه ای معیوب از اشتاباهاتمان دور میزنیم و سالها طول میکشد تا از چرخه خارج شویم تا به میزان بی اهمیت بودن مسائلی که در حین حضور در چرخه ما را گرفتار خویش ساخته بود پی ببریم. ازین رو مشاهده دقیق و شناخت نشانه های ضرب العجلی خروج از چرخه برای ما ضروری است. برخی افراد در طول تاریخ سعی کرده اند این نشانه ها را شناسایی و طول عمر اشتباهاتمان را کوتاه کنند که البته ارزشمند است اما بسیاری از ما در جوانی به تجربیات مشابه دیگران اعتباری نداده و قائم بر ذات خویش در مسیر گیر افتادن در چرخه های معیوب به سرعت میتازیم، تنها زمانی که خسته و شکسته از چرخه به بیرون پرت میشویم تازه تجربه مشابه افراد قبلی به یادمان میاید. این نوع از پیشاشناخت کاملا اکتسابی و وابسته به آموزش است. به نحوی که اگر ما کانال هایی برای درک و دریافت از ورای شنیدن و لمس تجارب زیسته دیگران در زمان کوتاه چند دقیقه ای را نداشته باشیم ناگزیر به اتلاف سالها وقت برای تجربه و تصمیم بر خروج یا ماندن در وضعیتهای مشابه خواهیم بود. زمانی که انسان پس از تجربه های اجتماعی فراوان تصمیم به انتخاب آرامش و سکون میگیرد آنجا دقیقا اوج ریسک پذیری او برای ترک چرخه های معیوب است، جایی که در میابد آرامش درونی بر هیجان بیرونی ارجح است. به عبارتی تا ما نتوانیم از وضعیتی حتی برای مدتی کوتاه خارج شویم نمیتوانیم خود را صاحب تجربه ای دقیق از آن وضعیت بدانیم.

اتلاف وقتحافظه تاریخیریسک پذیریطول عمر
*** آمده ایم تا نمانیم *** دکتری معماری، طراح و پژوهشگر حوزه ی معماری، نویسنده، مترجم، و شاعر. t.me/M_E_HH_R
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید