زهرا پورسلیمان امیری·۲۱ روز پیشمغز بی بدنیکمرد میخواهد که بر دوشش کشد افکار این آشفته زن راقرنی بباید بگذرد تا رو کند اسرار مغز بی بدن راانگار یک سر بودم و بعد از چهل سالدستی ز من…
زهرا پورسلیمان امیری·۲ ماه پیشپیرمردپیرمردی بغل کوچه ماچار در دورتر از خانه ی خویشزیر سوز یخ و باران در دیکارتون خواب شدست ...قصه اش واقعی استاو ندارد شمعیمرد همسایه به او پول…
زهرا پورسلیمان امیری·۲ ماه پیشنیم ساعت تاریکیعادت کردیم روزی دو ساعت برقمون بره، یعنی قطع بشه، ما میگیم میره، چون نمیدونیم کجا میره وقتی که پیش ما نیست، خلاصه، اگه روزی دو ساعت برقمون…
زهرا پورسلیمان امیری·۳ ماه پیشمعماری خوب با زهرا پورسلیمان، بنای اول؛ هرم خوفومعماری خوب با زهرا پورسلیمان
زهرا پورسلیمان امیری·۴ ماه پیشبغضامروز صبح که از خواب بیدار شدم، بخاطر بی خوابی ناشی از اضطراب ممتد روزهای قبل تمام بدنم میلرزیدبه خودم گفتم، عاطفه، امروز باید بر همه تنشها…
زهرا پورسلیمان امیری·۱۰ ماه پیشبه نیمه گمشده احتمالی اممیدانم سالهاست همدیگر را ندیده ایم، شاید اصلا تا حالا همدیگر را ندیده باشیم، نمیدانم اگر روزی تو را ببینم چه حسی به تو خواهم داشت، یا تو چه…
زهرا پورسلیمان امیری·۱ سال پیشدلتنگیآن دوری خودخواسته تحمیلی بخاطر جبر و اوضاع زمانه بودمیخواستم آزاد باشمرها باشمخودم باشماما نمیشدمیجنگیدمبا خواسته هایم در خودمو چهل سالگی ا…
زهرا پورسلیمان امیری·۱ سال پیششبمن از خورشید بیزارمشبیه جغد تاریکیشبیه بالهای تیره خفاششبیه استعاره های مخفی زیر هر بیت یه شعر ترمن از خورشید بیزارمکه میتابد به جان یک زمی…
زهرا پورسلیمان امیری·۱ سال پیشسوگگویی گوری در من کنده اند برای مرگ زنانگی هایمو آنرا خالی رها کرده اندخاکها از دیوار های گور میریزند و خالی اش درد میکند مرثیه ای برای آرزوه…
زهرا پورسلیمان امیری·۱ سال پیشاو (از سری بی تاریخ)...ازم پرسیددرست فکر میکنم؟ مستقل بودن یعنی اینکه یه کار خوب و درآمد مناسب داشته باشم؟!گفتم نهگفت پس چیهگفتم برا مستقل بودن اول باید تعریف درس…