زهرا پورسلیمان امیری·۵ ماه پیشرقتهمونجور که داشت با دهن باز شده با بی ظرافتی مژه های بد کاشته شده ی پر پشتشو بالا میزد و پشت هم پلک میزد و نگاه عاقل اندر سفیه به ما مینداخت…
زهرا پورسلیمان امیری·۶ ماه پیشداستان آدمهای نسل منمعتقد بود که فقط افرادی که حمایت دارند دستاوردهایی دارند و با این منطق نه اعتباری برای تلاش و پشتکار قائل بود، نه دنبال فرصتها میرفت، و نه…
زهرا پورسلیمان امیری·۸ ماه پیشملافه نچسبیه ملافه دارم که بشدت هم جاذب آبه هم سریع خشک میشه، وقتی میندازمش تو ماشین همراه بقیه ملافه ها، ازش متنفرتر میشم، چون همشون یه نمی دارن که…
زهرا پورسلیمان امیری·۸ ماه پیشمردن به دست یک ماهی قرمزدو شب بود که با صدایی از خواب میپریدم، صدای برخورد میله زیر پرده کرکره با دیوار، یا شایدم هم برخورد نوار قرقره بالا و پایین کننده با میله ی…
زهرا پورسلیمان امیری·۱۰ ماه پیشمغز بی بدنیکمرد میخواهد که بر دوشش کشد افکار این آشفته زن راقرنی بباید بگذرد تا رو کند اسرار مغز بی بدن راانگار یک سر بودم و بعد از چهل سالدستی ز من…
زهرا پورسلیمان امیری·۱ سال پیشپیرمردپیرمردی بغل کوچه ماچار در دورتر از خانه ی خویشزیر سوز یخ و باران در دیکارتون خواب شدست ...قصه اش واقعی استاو ندارد شمعیمرد همسایه به او پول…
زهرا پورسلیمان امیری·۱ سال پیشنیم ساعت تاریکیعادت کردیم روزی دو ساعت برقمون بره، یعنی قطع بشه، ما میگیم میره، چون نمیدونیم کجا میره وقتی که پیش ما نیست، خلاصه، اگه روزی دو ساعت برقمون…
زهرا پورسلیمان امیری·۱ سال پیشمعماری خوب با زهرا پورسلیمان، بنای اول؛ هرم خوفومعماری خوب با زهرا پورسلیمان
زهرا پورسلیمان امیری·۱ سال پیشبغضامروز صبح که از خواب بیدار شدم، بخاطر بی خوابی ناشی از اضطراب ممتد روزهای قبل تمام بدنم میلرزیدبه خودم گفتم، عاطفه، امروز باید بر همه تنشها…
زهرا پورسلیمان امیری·۲ سال پیشبه نیمه گمشده احتمالی اممیدانم سالهاست همدیگر را ندیده ایم، شاید اصلا تا حالا همدیگر را ندیده باشیم، نمیدانم اگر روزی تو را ببینم چه حسی به تو خواهم داشت، یا تو چه…