روزی مردی درون چالهای افتاد
کشیشی او را دید و گفت: همانا گناهی انجام دادهای!
دانشمندی ژرفای چاله و نم خاک آن را اندازهگیری کرد و رفت!
روزنامهنگاری دربارهی دردهایش از او پرسید و گزارش نوشت!
یک استاد یوگا به او گفت که چاله و درد تنها در ذهن تو هستند نه در واقعيت!
پزشکی برای او دو قرص آسپرین پایين انداخت!
پرستاری کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
روانشناسی او را وادار کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آمادهی افتادن به درون چاله کرده بودند پيدا کند!
یک کارشناس انگیزشی آمد و گفت: خواستن توانستن است!
یک خوشبين به او گفت: ممکن بود یکی از پاهایت را بشکنی!
یک کارشناس قانون جذب گفت که با تمام وجود از کائنات رهاییاش را بخواهد و آن را جذب کن!
سپس بیسوادی دست او را گرفت و از چاله بيرون آورد!
بازنگاشته: بازنویسیِ داستانکها و نوشتههای ناشناسِ پراکنده در فضای مجازی، با جایگزینیِ واژههای فارسی و همهفهم، گاهی با افزودن سروده یا نوشتهای؛ در راستای گسترشِ مفهومهای نهفته در آنها (با چسباندنِ آنها به گرفتاریها و فرننگهای امروز و دیروز جامعه) و همچنین بهبود نگارشِ فارسی.