ویرگول
ورودثبت نام
ضُحاخانومِ؛
ضُحاخانومِ؛
ضُحاخانومِ؛
ضُحاخانومِ؛
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

اردی‌بهشت؛

اردی‌بهشت؛ به راستی که چیست این ماه اردی‌بهشت؟ از هرکسی بپرسی نگرش متفاوتی دارد؛ یکی از دردِ امتحانات مدرسه می‌نالد و دیگری از دردِ طرح سوال برای ماه بعد...

اما از من که بپرسی می‌گویم اردی‌بهشت یعنی جلوه‌ای از بهشت زیبای خداوند، اردی‌بهشت یعنی سرسبزی و نشاط، یعنی بوی خاک نم‌خورده، یعنی بوی درختان آب خورده، یعنی غم، یعنی باران‌های پیاپی، یعنی بوی باران...

باران، برای هرکس معنای متفاوتی دارد، حس متفاوت، درک مختلف؛ اما من می‌گویم باران یعنی درد، یعنی گریستن، یعنی تنهایی و بی‌کسی.

این باران خودش وصف حالِ دلتنگ ماست؛ اصلاً خودِ ماست!

دلت که می‌گیرد انگار چیزی درون قلبت خود را به در و دیوار می‌کوبد و تقلای بیرون آمدن می‌کند؛ زمانی بیرون می‌آید که گلویت را شکافته و از چشمانت اشک جاری کرده است. گاهی باصدا، گاهی بی‌صدا، گاهی طوفانی و گاهی نم‌نم و آرام. اما بعد از این همه گریه، یک حال سبکی و آرامشی به تو دست می‌دهد که نمی‌توانی وصفش کنی... باران هم همین است! آسمان گاهی جوری رعد و برق می‌زند و حالش بد است که ابرها همه به حالش اشک می‌ریزند، آن هم چه اشک ریختنی، طوفانی!

گاهی هم فقط دلش می‌گیرد، دوست دارد برای سبکی‌اش کمی اشک بریزد؛ اما خوبی‌اش می‌دانی کجاست؟ همان جاییست که بعد از کلی باریدن، بوی نمِ باران تمام زمان را عطرآگین می‌کند. همان جاییست که بعد یک بارش سخت و طوفانی، گلی جوانه می‌زند، غنچه‌ای باز می‌شود و خاک جان تازه‌ای می‌گیرد و همین است که می‌گویند:«پایان شب سیه سپید است.»

پس اینهمه گریه و بدحالی، می‌ارزد به دیدن جوانهٔ یک گلِ زیبا و رنگین‌کمان هفت‌رنگ!

  • اردی‌بهشت¹⁴⁰⁴.
  • ضحانظامیان؛


باراناردیبهشت
۱۵
۱۰
ضُحاخانومِ؛
ضُحاخانومِ؛
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید