تاکنون در این فصل به سه مسلم هستی یعنی مرگ، تنهایی و معنای زندگی از نگاه الهیات دوبُنی پرداخته شد. در این نوشتار به چهارمین مسلم هستی یعنی آزادی و مسئولیت پرداخته میشود.
آزادی و مسئولیت در اگزیستانسیالیسم
اروین یالوم آزادی را مهمترین اضطراب وجودی آدمی میداند. "از آنجا که درک عمیق و باور به آزادی اگزیستانسیال در مکتب اگزیستانسیالیسم مقدمة خروج از زندگی عاریتی و قبول مسئولیت تألیف انسان توسط خود و زندگی اصیلانه است، توجه به مقولة آزادی جایگاه خاصی در میان متفکران اگزیستانسیالیست دارد". از دید ایشان این دلهره ناشی از آزادی است که فرد را دچار مسئولیت میکند. "باید به این نکته نیز توجه داشت که وقتی در اگزیستانسیالیسم گفته میشود که بشر مسئول وجود خویش است، منظور این نیست که بگوییم آدمی مسئول فردیت خاص خود است، بلکه مراد آن است که هرفردی مسئول تمام افراد بشر است در حقیقت، مطابق با مکتب اگزیستانسیالیسم آنچه من از خویشتن میسازم، نمونه و سرمشقی برای تمامی افراد بشر است. در این زمینه سارتر انسان را نه تنها در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بلکه حتی در مورد مسائل شخصی هم در برابر دیگران مسئول میداند".
سروش دباغ درباره مسئولیت در نگاه متفکران اگزیستانسیالیست مینویسد: "لحطۀ کشف مسئولیت به تصریح سارتر و یالوم، لحظۀ هراسانگیزی است و ریشه در آزادی ما دارد. به تعبیر سارتر انسان محکوم به آزادی است. اگر ما آزاد نبودیم، مسئولیتی هم نداشتیم. سارتر از این مسئولیت با تعبیر«برهنگی هراسانگیز» یاد کرده، مسئولیت ما نه فقط محدود به جهان پیرامون است، بلکه زندگی فردی ما را هم شامل میشود. ما نسبت به یکایک اعمال و کوتاهیهای خود مسئولیم. شعر ماندگارِ «در آستانۀ»، سروده شاملو، آزادی و مسئولیتِ انسانی را به زیباییِ تمام به تصویر کشیده؛ تو گویی اگر قرار بود یالوم شعری می سرود و می آفرید، کم و بیش همین می شد و از آب در می آمد. در « در آستانه»، افزون بر « ایمان آرزومندانه» و « خرسندی» که در فقراتی دیگر سربرآورده، شاملو مسئولیتِ انسان بودن و آزادی انسانی را برکشیده و برجسته کرده :
« نه به هیأتِ گیاهی نه به هیأتِ پروانهیی نه به هیأتِ سنگی نه به هیأتِ برکهیی/ من به هیأتِ (ما) زاده شدم/ به هیأتِ پُرشکوهِ انسان/ تا در بهارِ گیاه به تماشای رنگینکمانِ پروانه بنشینم/ غرورِ کوه را دریابم و هیبتِ دریا را بشنوم/ تا شریطۀ خود را بشناسم و جهان را به قدرِ همت و فرصتِ خویش معنا دهم/ که کارستانی از ایندست/ از توانِ درخت و پرنده و صخره و آبشار/ بیرون است/ انسان زاده شدن تجسّدِ وظیفه بود:/ ... انسان/ دشواری وظیفه است ». من و تو به هیئت انسان زاده شدیم و توان انجام کارهایی را داریم که تنها از انسان برمیآید و بس؛ که از توان درخت و صخره و حشره بیرون است. انسان زاده شدن تجسد وظیفه است و دشواری وظیفه. به دوش کشیدن بار آزادی اگزیستانسیل و مواجه شدن با مسئولیت انسان بودن و تلاش برای کاستنِ از حجم « درد جاودانگی» به روایت شاملو، سخت با نگاه یالوم قرابت دارد".
نسبت خودآگاهی و مسئولیت در اندیشه شريعتی
مطابق آنچه تاکنون در دفتر الهیات دوبُنی آمد هدف نهایی موحدچندساحتی تکامل و خداگونگی است و راهبرد او در این مسیر جهت سلوک به سمت خدا از مسیر خلق، تقریر حقیقت (آگاهیافرایی) و تقلیل مرارت (توانافزایی) است. گفته شد که آگاهیبخشی، پمپاژ انرژی اتوپایی و توامندسازی موجب شکلگیری خودآگاهی رهاییبخش در مخاطبان شده و آنان را به حرکت در میآورد. این خودآگاهی رهاییبخش موجب احساس مسئولیت در فرد میشود.
علی شریعتی یکی از متفکرانی است که در ایران دلبسته اگزیستانسیالیسم بود و آن را یکی از سه رکن فکری خود در کنار عرفان و برابری میدانست. او بر این باور بود که: "...مسئولیت، زادهی توانایی نیست، زادهی آگاهی است، و زادهی انسان بودن..." (مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۷۶)
به باور او این مسئولیت بیرونی نیست و از درون میجوشد: "...مسئوليتِ تراشيدنی، به دردِ همان تراشکارها ميخورد، مسئوليت را، بايد من، در عمقِ سرشتام، در عمقِ وجدانام، روحام، سلول سلولِ اندامام، مغزم، اعصابم، در سراپای درونم، احساس کنم..." (مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی ۲ / ص ۷۶۰)
و احساس مسئولیت را در نسبت مستقیم با خودآگاهی میدانست: "... فرد، به میزانی که، از رشد و فرهنگ و خودآگاهیی بیشتری برخوردار است، قدرت و امکانِ تغییرِ محیط، و اصلاح و انقلابِ اجتماعی را، بیشتر دارا میشود و توانایی آن را، که خود، سرنوشتِ خود و جامعهی خود را بسازد و یا در ساختنِ آن سهیم باشد بیشتر به دست میآورد.از همین جاست که مسئولیت و تعهد، برای او بیشتر مطرح است..." (مجموعه آثار ۵ / ما و اقبال / ص ۵۶)
به تعبیر نرگس سوری "..عصر غیبت منجیانی استثنایی دارد که به زعم شریعتی روشنفکران راستین هستند. چنین نگاهی به مقوله روشنفکری را میتوان در متونی مانند «روشنفکر و مسئولیت او در جامعه»، «چه باید کرد؟»، «روشنفکر مسئول کیست؟» و «اسلام محمد احیاءکننده اسلام ابراهیم» یافت. یعنی روشنفکری که به اعتبار خودآگاهی نابی که بدان دست پیدا کرده در برابر مردم مسئول است و این مسئولیت چیزی جز نجات جامعهای که اسیر استبداد، استعمار، استحمار و استثمار است، نیست".
شریعتی در تعریف خود از روشنفکر مینویسد: "روشنفکر در یک کلمه، کسی است که نسبت به «وضع انسانی» خودش در زمان و مکان تاریخی و اجتماعیای که در آن است خودآگاهی دارد و این «خودآگاهی» جبراً و ضرورتاً به او احساس مسئولیت بخشیده است. روشنفکر خودآگاه مسئول است که اگر تحصیلکرده هم باشد مؤثرتر است و اگر نباشد شاید کماثرتر".
به تعبیر کاووس کیانی: "در دیدگاهِ شریعتی، "بشر"، با عُصیانِ خویش، یعنی با زیرِ پا نهادنِ فرمانِ خداوند، و خوردنِ میوهی ممنوع، به "خود"آگاهی، دست مییابد، و به قدرتِ اراده و انتخاب و اختیارِ خویش، پی میبرد، و با دارا بودنِ "خودآگاهی" و "اختیار"، موجودی میشود "آفریننده"، در نتیجه، در این پروسه، موجودی زاده میشود، به نامِ "انسان"، که موجودی است "عُصیانگر"، با سه خصیصهی "خودآگاهی، اختیار، و آفرینندگی". پس، "بشر"، آفریدهی خدا است، و "انسان"، آفریدهی عُصیانِ آن بشر. و هر بشری، برای انسان شدن، نیازمندِ "عُصیان" است... عرفان در روشنفکر، در پروسهی عصیان ِعلیهِ خود و جامعه، و در نتیجه، رسیدنِ به "خودآگاهی، انتخابگری، آفرینندگی"، در مواجههی با تضادهای اجتماعی، و نیز، ایجادِ رابطهی با غیب، و ایجادِ شور و شوقِ شدن و فرارویی از خویش، و کشفِ جایگاهِ ویژهی انسان در هستی، و فهمِ همپیمانیی "خود و خدا و عشق"، در آفرینشِ انسانی نو، جامعهای دیگر، و جهانی دیگر، آغاز میشود، و آنگاه، دست در دست دیگر برادران و خواهران خویش، که همه، اعضای یک خانوادهی بشریاند، کولهبارِ مسئولیت بر دوش، و عصای عزم و همت در دست، و شور و شوقِ شدن در دل، و آرمانهای بزرگ در اندیشه، راهیی کارزارِ تغییر و تحول و دگرگونیی همزمانِ "خود" و "دیگران"، "مردم" و "جامعه"، و ذهینیت" (تغییر در اندیشهی مردم ) و "عینیت" (ساختارهای جامعه) شده، تا در مرحلهی اول، با نفی استبداد و استعمار، و در نتیجه، تحققِ آزادیهای سیاسی و اجتماعی، و در مرحلهی دوم، با مبارزهی ضدِ استثماری و ضدِ طبقاتی، و در نتیجه، تحققِ برابری، بسترِ تحققِ عرفانِ در مردم را فراهم سازد. به عبارتِ دیگر، پروسهای که، در روشنفکر، به صورتِ "عرفان، برابری، آزادی" بوده است، در جامعه، به صورتِ "آزادی، برابری، عرفان"، تحققیافتنی است".
انسان آزادکننده، آفریننده، انتخاب کننده خودآگاه، از زندان طبیعت با علم آزاد میشود، از زندان تاریخ با علم، و از زندان نظام اجتماعی با علم جامعهشناسی، ولی از زندان چهارم با مذهب، با عشق، همان که «رادهاکریشنان» میگوید: ما انسانها به این وظیفه و مسئولیت انسان، در این طبیعت، دعوت شدهایم که توطئهای بسازیم؛ کدام توطئه؟ توطئهای که در آن انسان، خدا و عشق، دستاندرکار آغاز آفرینش دیگر و انسانی دیگرند؛ این مسئولیت انسان است.
مسئولیت موحدچندساحتی
اما مسئولیتهای موحدچندساحتی از نگاه مکتب دوبُنی چیست؟ جهان انسانی را به جهانی شخصی و جهان پیرامونی تقسیم کرده و گفته شد که در جهان شخصی ما با مسائل وجودی-فلسفی دست و پنجه نرم میکنیم و در جهان پیرامونی با مسائل اجتماعی-سیاسی. موحدچندساحتی با در یک رابطه چهارگانه با خدا، خلق، خود و مخلوق است. از این رو مسئولیتهای او در این روابط چهارگانه را میتوان به صورت زیر صورتبندی نمود:
۱) مسئولیتهای وجودی-فلسفی
الف) مسئولیت در برابر خداوند: مسئولیت در برابر رفیق محتشم، تلاش برای تکامل معنوی جهت نیل به خداگونگی تعریف میشود. چهار مرحله خداخواهی، خداشناسی، خداپرستی و خداگونگی در این مسیر باید طی شوند. پیشتر در جلد دوم از این دفتر یعنی کتاب طرحوارهای از الهیات دوبُنی به این مسأله پرداخته شده است.
ب) مسئولیت در برابر خود: مسئولیت موحدچندساحتی نسبت به خویشتن؛ پرورش خویشتن و تکامل مادی-معنوی است. در اینجا چهار مرحله خودآگاهی، خودشناسی، خودسازی و خودشکوفایی باید طی شوند. پیشتر در جلد سوم از این دفتر یعنی کتاب موحدچندساحتی و معنای کیهانی ۱ درباره انسانشناسی الهیات دوبُنی سخن گفته شده و در جلدهای بعدی درباره نحوه سلوک او تا خودشکوفایی سخن گفته خواهد شد.
۲) مسئولیتهای اجتماعی-سیاسی
الف) مسئولیت در برابر خلق: مسئولیت موحدچندساحتی نسبت به همرفیقان، علاوه بر مواجهه اخلاقی در اقتصاد، سیاست، اجتماع و... و رعایت حقوق آنان؛ تلاش برای اکمال متقابل است. تقریر حقیقت و تقلیل مرارت از طریق آگاهیافزایی و توانافزایی جهت تعاون برای بقا. به تعبیر عرفان ثابتی: "رابطۀ هر فرد با «دیگری» چهار نوع است: من «علیه» دیگری (خصومت/رقابت)؛ من «بدون» دیگری (انزوا)؛ من «با» دیگری (همکاری)؛ و من «برای» دیگری (عشق). رابطه موحدچندساحتی با دیگری بر اساس همکاری/عشق با دیگری بنا شده است. تاکنون در جلدهای پیشین در این باره سخن گفته شده و در آینده دفتر فلسفه اجتماعی این موضوع به صورت گسترده مورد بررسی قرار میگیرد.
ب) مسئولیت در برابر مخلوق: مسئولیت موحدچندساحتی نسبت به مخلوقات یعنی محیط زیست و جانوران برقراری رابطه اخلاقی و رعایت حقوق ایشان است. در نوشتار "دوستی با حیوانات الگویی برای رابطه انسان و حیوان" درباره مسئولیتهای انسان نسبت به مخلوقات توضیح داده شده است.