برای ما که سالها نگران بودیم دستنوشتههامون رو کسی بخونه، حرف زدن در فضای پابلیک کار سختی میتونه باشه
هنوز که هنوزه با اینکه نزدیک ۱۰ سال از آخرین باری که دست به خودکار و دفتر بردم میگذره، وقتی کسی کشو اتاقم رو بیرون میکشه یا دست تو جیب داخلی کیفم میکنه تن و بدنم میلرزه که نکنه باز یادداشتهای خصوصیم کشف و ضبط و مایهی خنده و داستان بشه.
[رازی باقی مونده برای ما مگه هنوز؟]
ولی دلم نخواسته آدم کم آوردن جلو سختیهای ذهنی خودساخته و جامعهساخته باشم.
نوشتن -در وبلاگ، گودر، اینستاگرام، توییتر،ویرگول و هرجا- تمرین زندگی کردنه برای من... تمرین حرف زدن بدون واهمه.
حرف زدن بیترس نگاه دیگران به لکنتی که بوده همیشه، بینگرانی از برداشتی که قراره بشه، بیوحشت از طرز فکری که فرق داشته با روتین محیط
تمرین کنم پس :)