~hbi~
~hbi~
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

آزادشدم! (انصراف از دانشگاه)

از موقعی که من از دانشگاه انصراف دادم و امدم بیرون به هرکسی میگم انصراف دادم ,یه جوری چشماشو گرد میکنه و باتعجب میپرسه چـــــــــــــــــــــــرا؟؟ که انگار دانشگاه یه محیط عالی آموزشیه با اساتید مٌجرب :| , یا بهتر بگم , انگار یه نفر اومده یه ظرف نون خامه ای بهم تعارف کرده و من گفتن: نه مرســـــی ..!

اما واقعا چی شد که انصراف دادم؟

بعضی از دلالیم خــــــــب , تکراریه و برای خیلی هاتون پیش اومده , ولی بعضیاشون یکم شخصین و شاید گفتم شایدم نه.

اول اینو بگم که من جزو عاشقای دلخسته برنامه نویسی بودم, خیلی هم عجله داشتم که برم دانشگاه به همین دلیل خودمو علاف تست های حوصله سربر کنکور نکردم و صاف رفتم آزاد!

یادمه اولین کلاسم ساعت 8 صبح بود برنامه نویسی. استاد اون درس ,که بعدا موجب بدبختی من شد , اون روز یکم از خودش و شیوه تدریسش توضیح داد و رفت سراغ درسش.یه چندتا برنامه ساده داد برای شروع که من نوشتم و بهش نشون دادم , ایشون هم که فهمید من کل این مباحثو بلدم اعلام کرد که این خانم از این به بعد دستیار من هستند و دیگه هرکی هر سوالی داره از ایشون بپرسه!

در عوض خودش چیکار کرد؟رفت نشست تو آشپزخونه نون پنیر بخوره!! از اون روز تا آخر اون ترم من شدم استاد, و ایشون در حد ده دقیقه میومدن یه حضور غیاب میکردن و میرفتن.... حالا طرف حسابای من کیا بودن؟ دانشجوهایی که حتی بعید میدونم یک دستگاه کامپیوتر رو قبلا تو عمرشون دیده بودن. به این خاطر میگم که همون روز اول یه دختری صدام کرد و پرسید : ببخشید عزیزم! اون دکمه ای که بین کلمات فاصله میده کدومه؟؟؟؟ من دیگه اون آدم سابق نشدم.

اینم بگم که آخر اون ترم مجبور شدم جواب سوال امتحانی رو عینا روی کاغذ بنویسم , عکس بگیرمو بفرستم توی گروه تلگرامی که برای اون کلاس درست کرده بودم , تا بچه ها از روی گوشیشون برنامه رو بنویسن و نمره بگیرن(متقلب نیستم فقط میخواستم زحمت چند ماه استادیم زیر سوال نره). اما دیگه بماند که محض دلخوشی حتی یکیشون هم اون درسو پاس نکرد "یعنی انقدر جلبک بودن که از روی جواب هم نتونستن بنویسن."

این دلیل اولم بود که مجبور بودم با کسایی که درس بخونم که سطح کلاسو بشدت پایین آورده بودن.

2-چه حسی بهتون دست میده اگه هر روز صبح بکوبین , از این سر شهر برین اون سر شهر برای یه لقمه درس , در نهایت استاد گرامی بیان بشینن روبروتون و از مزایای ازدواج و شوهر مناسب کیست و چه شرایطی را باید داشته باشد صحبت کنه؟ (وسط کلاس تخصصی نه تنظیم خانواده!!!) بعد هم که ساعت کلاسش تموم شه بگه : خسته نباشین برین فقط جلسه بعد نظراتتون رو درباره فرد مناسب برام بیارید!

3-شما باشید چیکار میکنین وقتی ببینین یه استادی سهوا داره تعریفاتی رو به اشتباه متقل میکنه و دانشجو ها هم از روی همون اشتباهات نت برداری میکنن؟! من خـــــیلی مودبانه گفتم : عذر میخوام استاد ولی درستش اینه. ایشون هم عین خروس جنگی پرید جلوی من که من استادم یا تو؟ برو از کلاس من بیرون (ماشالا جنبه انتقاد شون خیلی بالا بود)

4-باید دختر باشین تا بفهمین نگاه های بیجای یک استاد(حیف لقب استاد) به شما و از طرفی لبخند زدن و دلقک بازی هاشون سر کلاس چقدر میتونه آزار دهنده باشه.

5-دیوانه کنندست وقتی میری سر دستگاهت و میبینی سیستمت یا بالا نمیاد, یا به مشکل خورده , بعد به استاد میگی , اونم میگه به من چه! برو بالا اعلام کن بیان برات درست کنن. بعد بری اعلام کنی , جوابش باشه: همینه که هست!

6-یه نفر , یه روز , با یه استادی دعواش میشه و وسط دعوا بهش میگه : کچلِ کوتوله! این استاد هم لطف میکنه میافته سر دنده لج و اون ترم همرو با 9.75 میندازه! حتی من که تنها کسی بودم که اون درسو عین چیز ? خونده بودم.

7-عاشق استاد زبانمونم , که بعد از سی سال تدریس تو آمریکا اومده بود ایران که به ما زبان تخصصی تدریس کنه. یه کتاب میداد دست ما و میگفت از روش کنفرانس بدید. دخترا هم با اعتماد بنفس کامل شروع میکردن به انگلیسی حرف زدن اونم به چه افتضاحی! منم اون وسط خودمو میکشتم که:جناب تلفظش این نیستاااااا?‍♀️
_تو باز دوباره حرف زدی؟

8-کلا دانشگاه ما انقدر که درگیر حاشیه بود , درگیر درس و علم نبود. بماند که چه فیلم و عکسایی ازش پخش شد. چه روابطی لو رفت. چه دختر پسرایی که رفتن خونه بخت و بدبخت شدن. چه دختر پسرایی که نرفتن خونه بخت و بازم بدبخت شدن.

9-هنوزم که هنوزه نفهمیدم سوالات درس وصایای امام و دفاع از کجا میومد؟!

در نهایت ایکنه دلایلم خیــــــــــــــلی زیاد بودن , ولی در کل خوشحالم از اون محیط اومدم بیرون. تنها درسی هم که از اون دوران گرفتم این بود که "تحصیلات واقعا شعور نمیاره."




پینوشت 1 :یاد اون آقایی افتادم که رفت خودشو از پل پرت کرد , توی نامه خودکشیش نوشته بود : "به سمت پل میروم؛
اگر در مسیر حتی یک نفر
به من لبخند بزند
نخواهم پرید "

منم اگه حتی یه استاد درست حسابی داشتم نمیپریدم .

پینوشت 2 :من این متنو با یه لحن دوستانه نوشتم , اما اوضاعی که اون زمان داشتم با یه آدمی که تک و تنها وسط بیابون گیر کرده و نیش عقرب خورده یکی بود ....... حداقل عقرب جِسمتو میکشه!

دانشگاه آزاددانشجوتحصیلانصرافاستاد
آزمودم عقل دور اندیش را ـــ بعد از این دیوانه سازم خویش را
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید