ویرگول
ورودثبت نام
محمدحسین
محمدحسینرویاپرداز، گیک‌طور | یاداشت‌های شخصی از تجربیات و مطالعات روزانه من
محمدحسین
محمدحسین
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

رابطه موفقیت و شانس در دست آوردهای حرفه‌ای

بر اساس کتاب Success and Luck و این سخنرانی

نقش شانس و سخت‌کوشی در موفقیت: نگاهی تحلیلی بر اساس مفاهیم «خیر موقعیتی»، «همه چیز برای برنده»، «مسابقه تسلیحاتی موقعیتی» و «دم بلند»

در بحث موفقیت افراد در زندگی، دو عامل اصلی همواره مورد بحث و بررسی قرار گرفته‌اند: شانس و سخت‌کوشی. گرچه عرف عمومی و فرهنگ موفقیت‌محور جوامع مدرن، بیشترین نقش را برای تلاش فردی قائل است، اما بررسی‌های علمی و تجربی نشان می‌دهند که موفقیت، بیش از آنچه به نظر می‌رسد، وامدار شانس و موقعیت است. در کتاب Success and Luck: Good Fortune and the Myth of Meritocracy اثر اقتصاددان برجسته، رابرت فرانک (Robert H. Frank)، نویسنده با بهره‌گیری از مثال‌های مستند و مطالعات آماری متعدد نشان می‌دهد که چطور بسیاری از موفقیت‌های بزرگ، نتیجه شانس‌هایی هستند که افراد کنترلی بر آن ندارند—از زمان و مکان تولد گرفته تا اتفاقات غیرمنتظره‌ای که سرنوشت آن‌ها را شکل داده‌اند.

در این مقاله، با اتکا بر چهار مفهوم کلیدی از کتاب فرانک و برخی داده‌های تجربی، تلاش می‌کنیم تا جایگاه شانس و سخت‌کوشی را در چهارچوبی دقیق‌تر و علمی‌تر بررسی کنیم. این چهار مفهوم عبارت‌اند از: خیر موقعیتی (Positional Good)، همه‌چیز برای برنده (Winner Takes All)، مسابقه تسلیحاتی موقعیتی (Positional Arms Race)، و دم بلند (The Long Tail).

۱. خیر موقعیتی (Positional Good)

مفهوم "خیر موقعیتی" به کالاها یا دستاوردهایی اشاره دارد که ارزش آن‌ها نه به ماهیت ذاتی‌شان، بلکه به رتبه نسبی آن‌ها در مقایسه با دیگران بستگی دارد. به‌عبارتی، این کالاها یا نتایج تنها زمانی ارزشمند تلقی می‌شوند که در قیاس با عملکرد دیگران برتری داشته باشند.

نمونه‌ کلاسیک این مفهوم، رقابت کنکور است. در این رقابت، مهم نیست که داوطلب چه نمره‌ای گرفته است، بلکه آنچه اهمیت دارد، رتبه‌ی او نسبت به سایر رقباست. فردی که با نمره ۶۵٪ رتبه ۱۰۰۰ را کسب کرده است، وضعیت بسیار بهتری از فردی دارد که با نمره ۸۰٪ رتبه ۵۰۰۰ را به دست آورده است. در اینجا، موفقیت نه وابسته به شایستگی مطلق بلکه به موقعیت نسبی است.

تحقیقات روان‌شناسی رفتاری نشان داده‌اند که در چنین محیط‌هایی، افراد تمایل دارند تلاش بیشتری انجام دهند، حتی اگر آن تلاش‌ها به رفاه عمومی یا رضایت شخصی منجر نشود. این رقابت موقعیتی، موجب نوعی فشار اجتماعی دائمی برای برتری یافتن می‌شود، که غالباً سلامت روانی و کیفیت زندگی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

۲. همه چیز برای برنده (Winner Takes All)

در نظام‌های اقتصادی و حرفه‌ای که با مدل "همه چیز برای برنده" عمل می‌کنند، تنها یک یا تعداد محدودی از افراد، بخش اعظم پاداش یا توجه را به دست می‌آورند، در حالی که اکثریت قریب به اتفاق شرکت‌کنندگان، حتی با وجود عملکرد قابل قبول، سهمی ناچیز یا هیچ سهمی ندارند.

مثال واضح این نوع سیستم، المپیک یا مراسم اسکار است. در مسابقات المپیک، ورزشکاری که چند صدم ثانیه سریع‌تر از رقیب خود عمل می‌کند، مدال طلا را به دست می‌آورد، در حالی که نفر دوم، با وجود نزدیکی عملکرد، مدال نقره می‌گیرد و از مزایای اقتصادی و اجتماعی کمتری برخوردار می‌شود. نفر سوم یا چهارم معمولاً از نظر عمومی نادیده گرفته می‌شود. همین الگو را می‌توان در بازارهای رسانه‌ای، ادبی و هنری نیز مشاهده کرد. در این بازارها، یک خواننده، نویسنده یا بازیگر ممکن است سهمی فوق‌العاده از درآمد و توجه را جذب کند، در حالی که صدها هنرمند دیگر، با کیفیتی مشابه، از دیده‌ها پنهان بمانند.

مطالعه‌ای که توسط فرانک و همکارانش در دانشگاه کرنل انجام شده نشان می‌دهد که در این‌گونه بازارها، شانس یک رویداد ابتدایی موفق (initial lucky break) می‌تواند عامل تعیین‌کننده‌ای در ادامه مسیر حرفه‌ای افراد باشد. به همین دلیل، در بازارهای "Winner Takes All"، شانس نه تنها مهم بلکه گاه تعیین‌کننده اصلی موفقیت است.

۳. مسابقه تسلیحاتی موقعیتی (Positional Arms Race)

این مفهوم اشاره دارد به رقابت‌های اجتماعی و اقتصادی که در آن، افراد برای حفظ یا به‌دست‌آوردن موقعیت اجتماعی بالاتر، مجبور به صرف هزینه‌های سنگینی می‌شوند که لزوماً ارزش ذاتی ندارند. این رقابت‌ها اغلب به نوعی نمایش ثروت و موقعیت اجتماعی محدود می‌شوند، بی‌آنکه تأثیری واقعی بر کیفیت زندگی افراد داشته باشند.

برای مثال، خرید خانه‌ای لوکس در محله‌ای خاص، یا اتومبیلی گران‌قیمت، بیش از آنکه نیاز واقعی فرد را تأمین کند، نشان‌دهنده جایگاه اجتماعی اوست. در نتیجه، افراد برای ارتقاء یا حتی حفظ موقعیت خود، وارد رقابت‌هایی می‌شوند که آن‌ها را به سمت مصرف‌گرایی افراطی و تصمیمات مالی غیرعقلانی سوق می‌دهد.

مطالعات اقتصادی نشان می‌دهند که چنین رقابت‌هایی، موجب تخصیص ناکارآمد منابع شده و نابرابری اقتصادی را افزایش می‌دهد. علاوه بر این، هزینه‌های روانی حاصل از این رقابت‌ها – از جمله اضطراب اجتماعی، کاهش رضایت از زندگی، و احساس مداوم ناکافی بودن – بسیار قابل توجه است.

فرانک در کتاب خود با اشاره به این نکته می‌نویسد: "ما در مسابقه‌ای بی‌پایان گیر افتاده‌ایم، مسابقه‌ای که در آن حتی برندگان نیز به ندرت احساس رضایت می‌کنند."

۴. دم بلند (The Long Tail)

در مقابل مدل‌های رقابتی بالا، مفهوم "دم بلند" به ساختاری اشاره دارد که در آن فرصت‌های موفقیت برای تعداد زیادی از افراد وجود دارد، حتی اگر آن موفقیت‌ها کوچک‌تر یا محلی‌تر باشند. این مفهوم بیشتر در بازارهای دیجیتال و پلتفرم‌هایی مانند یوتیوب، اینستاگرام، یا آمازون مصداق دارد.

در این ساختار، لزومی به برنده‌شدن در رقابت مرکزی یا کسب رتبه اول نیست. یک تولیدکننده محتوای مستقل می‌تواند با جامعه‌ای کوچک اما وفادار از مخاطبان، درآمدی پایدار کسب کند. نویسنده‌ای می‌تواند بدون ناشر بزرگ، کتابش را به‌صورت دیجیتال منتشر کرده و مخاطبانی خاص اما کافی جذب کند.

در چنین بازارهایی، اثر شانس ابتدایی کاهش می‌یابد و تلاش مداوم، تولید محتوای با کیفیت، تعامل با مخاطبان، و سازگاری با تغییرات پلتفرم‌ها، نقش کلیدی‌تری در موفقیت ایفا می‌کند. به‌عبارتی، هرچه دم بلندتر باشد، سهم سخت‌کوشی در موفقیت بیشتر می‌شود.

جمع‌بندی

با ترکیب این چهار مفهوم، می‌توان به یک نتیجه‌گیری مهم رسید:

در هر حرفه یا بازاری، هرچه ساختار آن به مدل «Winner Takes All» و «خیر موقعیتی» نزدیک‌تر باشد، نقش شانس در موفقیت افزایش یافته و سهم سخت‌کوشی کاهش می‌یابد. برعکس، در ساختارهایی که «دم بلند» دارند و رقابت‌ها کمتر موقعیتی‌اند، تلاش فردی می‌تواند مسیر موفقیت را هموارتر سازد.

این موضوع نه تنها پیامدهای فردی، بلکه نتایج سیاسی و اجتماعی نیز دارد. جامعه‌ای که موفقیت را تنها به تلاش نسبت می‌دهد، در برابر نابرابری‌های ساختاری بی‌تفاوت خواهد بود. در حالی که پذیرش نقش شانس، می‌تواند زمینه‌ای برای سیاست‌های عمومی عادلانه‌تر فراهم آورد—از جمله اصلاح نظام مالیاتی، توزیع فرصت‌های برابر در آموزش، و حمایت از کسب‌وکارهای کوچک.

رابرت فرانک در سخنرانی‌هایش بارها تأکید می‌کند که پذیرفتن نقش شانس، نه تضعیف‌کننده تلاش فردی، بلکه تقویت‌کننده حس همدلی و عدالت اجتماعی است. او اشاره می‌کند که افراد موفق، اگر به نقش شانس در موفقیت‌شان واقف باشند، احتمال بیشتری دارد که از مالیات تصاعدی، تأمین اجتماعی، و سیاست‌های حمایتی از محرومان حمایت کنند.


منابع

  1. Frank, R. H. (2016). Success and Luck: Good Fortune and the Myth of Meritocracy. Princeton University Press.
  2. Frank, R. H., & Cook, P. J. (1995). The Winner-Take-All Society. Free Press.
  3. Surowiecki, J. (2004). The Wisdom of Crowds. Anchor Books.
  4. Anderson, C. (2006). The Long Tail: Why the Future of Business is Selling Less of More. Hyperion.
  5. Kahneman, D. (2011). Thinking, Fast and Slow. Farrar, Straus and Giroux.
  6. ویدئو سخنرانی رابرت فرانک در TEDxCornell: "The Role of Luck in Success"
  7. مقالات دانشگاه کرنل در باب اقتصاد موقعیتی و نابرابری شانس در موفقیت‌های حرفه‌ای.
یادداشت روزانهموفقیتسخت کوشیبرنده
۰
۰
محمدحسین
محمدحسین
رویاپرداز، گیک‌طور | یاداشت‌های شخصی از تجربیات و مطالعات روزانه من
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید