سه عنصر شادی [happiness]، رضایتمندی [satisfaction] و معنا [meaningfulness] سه پارامتر مستقل در تجربه زیستن تعریف میشوند که ترکیب این سه عنصر بر اساس روانشناسی تجربی حس خوشبختی را در ما بوجود میآورند.
در مقاله پر ارجاعی که توسط Daniel Kahneman در سال 2010 منتشر شد این یافتهها قابل توجه است: - افزایش درآمد تا سقف 75 هزار دلار در سال با افزایش شادی همبستگی دارد. - احساس رضایت مندی با سطح درآمد همبستگی مستقیم دارد و مطالعات سقفی برای اون نشان نمیدهد. بعضی معتقدند مقایسه موقعیت مالی، اجتماعی و ... با سایرین و خوشنامی از مهم ترین عوامل تاثیر گذار در حس رضایتمندی از زندگی است
سوالات چالشی:
آیا میتوان با خوشگذرانی و تجربه بیشترین شادی (hedonistic) به حس خوشبختی رسید.
آیا حاضرید در یک دنیای کاملا خیالی سرشار از لذت زندگی کنید؟ اگر بله تا چه زمانی طاقت میاورید؟ آیا درد واقعی بر لذت مجازی ارجحیت دارد؟
آیا دردی یا خوشی بسیاری که تجربه کرده اید ولی به یاد ندارید برای شما ارزشمند است و در سرمایه خوشبختی یا بدبختی خود حساب میکنید؟
آیا اعمال خیرخواهانه هم در راستای رضایت طلبی است؟
در فانتزی چه چیزی وجود دارد که مانع حس خوشبختی میشود؟ شاید shortage of scarcity کمبود موانع مانع حس خوشبختی مشوند
تا هیجانات مثبت در زندگی تجربه نکنیم احتمالا نمی توانیم به حس رضایتمندی و معنا در زندگی هم برسیم.
افسردگی را به جای اینکه یک بیماری در نظر بگیریم بهتر است آن مانند ورشکستگی یک بنگاه اقتصادی در نظر بگیریم. وقتی شخص افسرده دچار هیجان منفی میشود با ورود به سیکل معیوب هیجانات منفی بیشتر و جلوگیری از دسترسی به هیجانات مثبت مثلا قطع ارتباط با سایرین و یا مصرف مواد سرمایه خود را در hedonism از دست میدهد و منجر به عدم رضایتمندی و معنا در زندگی شخص میشود. یک درمان موثر شروع روز با یک هیجان مثبت و انرژی بدست آمده را در ادامه فعالیت سرمایه گزاری کنید[لینک]
وقتی اوضاع روحی خرابه باید به هر بهانه اجازه روشن شدن موتور هیجانات مثبت را به خود بدهیم When you are in the hole, dare to be superficial [لینک کتاب]
کلونوسکوپی در بیمارانی که در انتهای فرآیند درد مضاعف غیر ضروری تجربه میکنند خاطره بهتری به جای میگذارد[لینک] که میتوان نتیجه گرفت در جستجوی لذت ترتیب تجارب به خاطره ای که بر جای می ماند تاثیر دارد.