اگر دنیا اسرار آمیز است بنابر این صداقت تصویر در این است که تصویر نیز در خود رمز و راز به خصوصی را به همراه داشته باشد. نه تصویری از خدا بلکه تجسمی از آن باشد.
سمبول امریست قابل تفسیر که به خودی خود ضد هنر است. اگر تصویر را با معما یا پازل اشتباه بگیریم تصویر رو محدود میکنیم چرا که هر معما یا پازلی راه حلی دارد اما چطور یک سمبول محدود شده، میتواند نمادی از بینهایتِ نامحدود باشد؟
هر فرم هنری در متعالی ترین شکل خود یک اثر شاعرانه است. لئوناردو در نقاشی یک شاعر است، مضحک است اگر لئوناردو را یک نقاش بنامیم، مضحک است اگر باخ را یک آهنگ ساز بنامیم، شکسپیر را یک نمایشنامهنویس یا تولستوی را یک رمان نویس. هنر را میتوان فرازی از بیخود شدگی انسانی دانست.
متعالی ترین تصویر شاعرانه، تصویری طبیعت گرایانه است.
زمانی که انسان پا به طبیعت میگذارد، به ساده ترینْ اسرار آمیز قدم گذاشته است. به همین دلیل است که در یک تصویر شاعرانه از سادگی سخن میگوییم.
انسانی که خود را مرکز جهان آفرینش تصور میکند فراموش کرده است تکامل یافتهِ طبیعت است. و زمانی که هنرمند از طبیعت میگوید. این یک نوع ستایش است. درست زمانی که انسان راه ارتباط با طبیعت را از دریجه احساس تجربه میکند هنر در جایگاه ستایش آفریده میشود و تا زمانی که انسان زنده است او ذاتا محکوم به خلاقیت است. و از این رو با خالق خود پیوند میخورد. و اینگونه مولف دستی بر زمین و دستی دیگر بر آسمان دارد.
همانطور که در مورد انفجار اتمی تجربه کردیم، شما خود شاهد خسارات ناشی از انفجار در یک ایستگاه اتمی بودید. فکر کنید که دهها مورد مشابه محتمل است. اما بسیار متحمل است که تقدیر ما توسط جنگ رقم نخواهد خورد، بلکه در ویرانی تدریجیِ گونهی بشری ناشی از یک انحراف عاطفی تعریف خواهد شد. حتی بدون جنگ، ما در این تعارض خفه خواهیم شد.
دیگر هیچ چشم اندازی نیست بدون این ایده که در مقابل پلیدی های این جهان باید در کنار هم باشیم. به همین خاطر است که مسئلهی هنر و مسئلهی رستگاری در دوران ما هرچه بیشتر به یکدیگر گره خورده اند. مهم این است که هرچه زود تر متوجه این مسئله گردیم.
چیری که واضح است زندگی پس از از دست دادن آخرین شاعر معنای خود را به کلی از دست خواهد داد.
تلخیصی از جملات آندری تارکوفسکی
میرا شهریور ماه ۱۴۰۰