امیررضا سهرابی فر
امیررضا سهرابی فر
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

مهر هفتم


اینگرید برگمان، کارگردان مشهور سوئدی که به یقین از بزرگان تاریخ سینماست و سینما دوستان او را با آثار بزرگی مانند «توت‌فرنگی‌های وحشی می‌شناسند»، بعد از خواهش و اصرار زیاد توانست بودجه کوچکی دریافت کند و فیلمی بسازد که اگرچه اولین فیلمش نبود، اما قطعاً نقطه شروعی برای اوست.
مهر هفتم یا به بیان بهتر مهر و موم هفتم مفهومی است که از انجیل گرفته شده که شکسته شدن این مهر و موم است که رستاخیزی را آغاز می‌کند.
معنایی که یک پهلو در داستان فیلم و پهلوی دیگر در ذهن کارگردان دارد، ذهنی که مهر و مومش شکسته شده و رستاخیزی را میان عقاید و تفکراتش شکل داده؛ نزاعی فلسفی میان همه چیز.

داستان از جایی شروع می‌شود که شوالیه‌ای که ده سال پیش همراه خدمتکارش برای جنگ‌های مذهبیِ صلیبی راهی شده بود حال دارد بازمی‌گردد به خانه‌اش و معشوقی که سال‌ها پیش برای رفتن به جنگ رهایش کرده بود.
شوالیه در مسیر بازگشت مرگ را ملاقات می‌کند، مردی سفید در لباس بلند سیاه که از دور به او نزدیک می‌شود.
شوالیه با مرگ شرطی می‌بندد، مسابقه‌ی شطرنج، با خطری سنگین و پاداشی بزرگ، اگر تو بردی جانم در دستان تو اما اگر من بردم رهایم کن.
شوالیه‌ای که سال‌ها پیش با ایمان کامل حاضر شد زندگی خود را برای یک جنگ مذهبی فدا کند، به سمت خانه‌اش باز می‌گردد در خالی که خوره شک و عطش حقیقت از درونْ جانش را به تنگ می‌آورد.
شک در خدا، زندگی، مرگ و معنا شوالیه را که در میان کشور طاعون زده‌اش به سمت خانه‌اش می‌رود، به جست و جوی حقیقت روانه می‌دارد.
شوالیه که مرگ به دنبالش است و در هر استراحت‌گاه بازی‌اش را ماهرانه ادامه می‌دهد، در تکاپوی یافتن حقیقت در هر سمتی جست و جو می‌کند، از کشیشی که زمانی او را به جنگ فرستاد، تا دختری شیطان پرست در انتظار اعدام.

سیاه و سفیدی که برگمان در 1957 با زحمت و محدودیت ساخت نمادی است از سفر ذهن ما در جست و جوی معنا؛ داستان تنازعات بخش‌های مختلف وجود ما، داستان برخورد انسان‌هایی که هر کدام جزئی از یک کل واحد هستند با انسان‌هایی که هر کدام پاسخی متفاوت‌اند به یک سوال.

فیلممهر هفتماینگرید برگمانسینمافلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید