عاطفه صفری
عاطفه صفری
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

تره خرد کردن یا اولویت بندی

این مقاله برداشتی آزاد از فصل اول کتابthe subtle art of not giving a fuck نوشته مارک منسون و ترجمه ارشاد نیکخواهه.

همه آدم های اطراف و رسانه ها می خوان باور کنی که کلید داشتن یک زندگی خوب اینه که شغل بهتری داشته باشی، پول بیشتری داشته باشی، بیشتر مسافرت بری، ماشینت خفن تر باشه، خونه ت باکلاس تر باشه، لاغرتر باشی... خلاصه باید به همه چیز بیشتر اهمیت بدی و برای همه چیز بیشتر تره خرد کنی.

باید به همه چیز بیشتر اهمیت بدی
باید به همه چیز بیشتر اهمیت بدی


می دونی چرا؟ چون به آب و آتیش زدن های شما برای کسب و کارها و سود شرکت ها خیلی خوبه.

سود کردن شرکت ها هیچ اشکالی نداره تا جایی که به سلامت روان شما آسیبی نزنه.

احتمالاً قبلترها وقتی پدربزرگ هامون یه روز بد رو می گذروندن با خودشون فکر می کردن:"عجب روز مزخرفی! اما احتمالاً زندگی همینه! بی خیال! برگردیم سر بیل زدنمون." اما وقتی ما یه روز بد رو می گذرونیم، توی اینستاگرام می بینیم که همه ، بله هممه به جز ما، دارن به شدت خوش می گذرونن و زندگی خفنی دارن. یکی از دوستامون یه آیفون هدیه گرفته، چند تاشون باهم رفتن کافی شاپ صبحونه میخورن، یکیشون با چندتا از دوستای صمیمیش رفته طبیعت گردی، یکیشون یه جایزه بزرگ گرفته و کلی موفقه، یکیشون یه بچه و همسر خیلی خوب داره و فقط ماییم که زندگیمون اینقدر مزخرفه. و همین میشه که بیشتر از قبل مشوش، پر از استرس، بیش از حد عصبی و به شدت متنفر از خودمون میشیم.

همه به جز تو یه زندگی کامل دارن!
همه به جز تو یه زندگی کامل دارن!


به همین دلیله که بی خیال بودن این قدر مهمه. چون بی نهایت چیز هست که می تونیم ببینیم و بدونیم که نمی تونیم بهشون برسیم، از درون ما رو نابود می کنه. این که همیشه تجربه های مثبتِ بیشتری بخوای، خودش یه جور تجربه ی منفیه. و اگر قبول کنی این تجربه ی منفیه، قدم مثبتی برداشتی.

آلن واتس به این قانون می گه قانون تلاش معکوس. حرفش اینه که هرچقدر بیشتر دنبال یه چیز باشی ، صرف نظر از اینکه چقدر از اون چیز داری، کمتر از داشتن اون احساس رضایت می کنی. مثلا هر چی بیشتر دنبال پول درآوردن له له بزنی، پولی که داری کمتر راضیت می کنه. هرچقدر بیشتر دنبال لاغر شدن باشی، از وزن کم کردن فعلیت کمتر راضی هستی.

پس چیکار کنیم؟

به زبان ساده: اینطوری تلاش نکن!

هر چیز باارزشی توی زندگی وقتی به دست میاد که تجربه ی منفی مربوط بهش رو پشت سر بذاری. لذت و رنج اونقدر با هم همبافته اند که اگه کسی یکیشون رو میخواد باید به همون اندازه دیگری رو تجربه کنه. هر تلاشی برای فرارکردن از رنج خودش یه جور رنج کشیدنه. درد، تاروپود جدانشدنی پارچه ی زندگیه. جداکردنش باعث میشه کل زندگی متلاش بشه. پس سعی نکن رنج رو حذف کنی. زیاد براش تره خرد نکن. بی خیالش باش. اگر بخوای میزان درد انسانی رو کم کنی پس مجبوری ظرفیت شادی رو هم در خودت کم کنی.

البته بی خیال بودن به این معنی نیست که تنبل و تن پرور باشی و بذاری زندگی به هر سمتی که دلش می خواد تورو ببره. وقتی سعی کنی درد رو حذف کنی یعنی برای درد زیادی تره خرد کرد. ولی عوضش اگه بتونی بیخیال درد بشی دیگه هیچ چیز و هیچ کس نمی تونه جلوتو بگیره. من خودم در زندگی برای خیلی چیزها تره خرد کردم و برای خیلی چیزها هم تره ای خرد نکردم.

این کار هنر رندانه ای رو می طلبه. تو و هرکسی که می شناسی در آینده ای نه چندان دور زیر خاک خواهید بود و غذای کرم ها می شین. تو این مدت تره های محدودی داری که خرد کنی. در واقع تره های خیلی کمی داری. و اگر همین جوری بی فکر و بی محابا بری این طرف و اون طرف و در مورد هرکس و هرچیزی که سر راهت قرار می گیره تره خرد کنی، خب به جایی نمی رسی.

به جایی نمی رسی!
به جایی نمی رسی!



چیزی که دارم در موردش حرف می زنم یاد گرفتن این مهارته که چه جوری اولویت بندی کنیم و وقت و انرژی و تره هامون رو برای چه چیزهایی کنار بذاریم. بیشترمون توی قسمت هایی از زندگی برای یک سری از مسائل زیادی تره خرد می کنیم، در حالی که اون شرایط شایسته ی اون همه تره نیستن.

فکر می کنم توی این مقاله تونستم در مورد اهمیت اولویت بندی منظورم رو برسونم. مایلید درمورد روش هاش هم یک مقاله بنویسم؟

لایف استایلمارک منسوناولویت بندیارشاد نیکخواهبی خیالی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید