چند روز پیش یه پیجی تو اینستا یه موقعیت شغلی گذاشته بود واسه یه سری کار ترجمه و آماده کردن عکس برای یه سری پست. پیشبینی خودش بود که روزی 2 ساعت وقت میبره.
شرایطش واسه من خوب بود ولی من وارد این فکر شدم که خوبه یا نه؟ برم جلو و ببینم که میشه یا نه؟ خلاصه گذشت و شب که رفتم دیدم پست دیگه نبود.
اولین حسم این بود که : ببین باز یه موقعیت شغلی رو از دست دادی. تا کی میخوای فرصتها رو از دست بدی. بالاخره یه درآمد کمی هم اگه داشت که بد نبود.
این اتفاق باعث شد که به فرصتهای شغلی که تو این دو سال اخیر پیش اومده بود و من کاری در موردشون نکرده بودم فکر کنم. و خوب تا حدی فکرم درگیر این موضوع بود. اینکه آدم باید قدر فرصتها رو بدونه.
بعد از این ماجرا یه جایی این نقل قول رو از پورتر رو خوندم :
استراتژی یعنی اینکه به چه چیزهایی نه بگویی
این باعث شد فکر کنم که این فرصتهای شغلی که پیش اومده بوده و من بابت نرفتن سمتشون ناراحت بودم واقعا فرصت بوده یا تهدید؟
فکر میکنم بعضیها واقعا فرصت نبوده. یا حداقل در اون لحظه فکر میکردم این رو نمیرم به جاش تو اون زمان میشینم وقت میزارم واسه برنامههای بلند مدتتر. ولی خوب تنبلی و اهمالکاری نذاشته واسه اون برنامههای بلندمدتم وقت بذارم. یعنی تو اون لحظه تصمیم بدی نبوده ولی الان که میبینم اون زمان تلف شده میبینم که خوب اگه رفته بودم حداقل یه پولی در میومد.
خلاصه اینکه( خطاب به خودم ) :
1. حواست باشه همه فرصتها فرصت نیستن. پس دقیقتر راجع بهشون فکر کن.
2. اگه فرصتی رو از دست دادی خیلی غصه نخور شاید فرصت نبوده باشه.
3. اگه فرصتی از دست رفت از شرایطی که پیش اومده درست استفاده کن. نذار تنبلی و اهمالماری باعث شه تصمیم خوب به یه تصمیم بد تبدیل بشه.
پ.ن الان که میخونم میبینم مطلب خوبی نشده. یعنی یه پست با این موضوع که همه فرصتها الزاما فرصت نیستن میتونست تبدیل به یه پست خیلی بهتر بشه ولی خوب فعلا این اینجا باشه یه روزی شاید سعی کردم که کاملتر و بهتر در موردش بنویسم.