علیرضا·۴ سال پیشتوقع بیجا باعث رنج است.تو جیب کیفم دنبال کلید میگردم. کیفم شبیه کیف مامانها شده. شلوغ. از اون مدلها که همه چی میتونه توش باشه. همون قدر شلوغ. ولی میدونم هر چیزی ک…
علیرضا·۴ سال پیشبازگشت همه به سوی نوشتن استبازگشت به ویرگول بعد از 4 ماه.داشتم فکر میکردم چی بنویسم. از کجا شروع کنم و به کجا برم. اجازه بدید سختگیریهای این مدلی رو کم کنم. بزاید…
علیرضا·۴ سال پیشاعلام زنده بودنبله عزیزان بنده هنوز زندهام.زنده به معنای اینکه یه نفسی میآید و میرود.نوشتن رفته اون ته اولیویتها. این به این معنی نیست که دیگه خیلی خوب…
علیرضا·۴ سال پیشچرا با وجود اینکه عدم قطعیت رو دوست ندارم تلاشی برای کاهشش انجام نمیدم؟پیشنویس: متن تقریبا بدون ادیت نوشته شده و با مقدار زیادی عجله. مدتهاست از یک کلمه خیلی زیاد استفاده میکنم "نمیدونم"منظورم ندونستن و نفهم…
علیرضا·۵ سال پیشهر جمعههر جمعه از یک ساعتی به بعد فکرم درگیر شنبه میشه. اینکه فردا باید برم سر کار. تایمی که سر کارم منتظرم ساعت کار تموم شه که برسم خونه و شاید د…
علیرضا·۵ سال پیشاشتباهات پر تکرار من قسمت 0 - مقدمه و لیستهمه ما یه سری اشتباه تو زندگیمون داشتیم. و اوکیه.داشتن اشتباه کاملا طبیعیه و اصلا میگن تنها راه یادگیری اشتباهه. پس اشتباهات و شکستها الزا…
علیرضا·۵ سال پیشاجازه بده بنویسم.اجازه بده بنویسم.میدونم که تنبلی کردم و بیشتر از دو هفته فاصله افتاده بین پست آخر و این پست ولی اجازه بده بنویسم.میدونم نوشتههام ایراد و…
علیرضا·۵ سال پیشپایانی بد برای شروعی خوباجازه بدید از داستان پست قبل شروع کنم.خوب قضیه از اوجایی شروع شد که این ایده به ذهنم رسید که آره بعضی وقتها فرصتها فرصت نیستن و شاید بیشت…
علیرضا·۵ سال پیشهمه فرصتها فرصت نیستندچند روز پیش یه پیجی تو اینستا یه موقعیت شغلی گذاشته بود واسه یه سری کار ترجمه و آماده کردن عکس برای یه سری پست. پیشبینی خودش بود که روزی 2…
علیرضا·۵ سال پیشچرا شروع کردم به نوشتن وبلاگخوب من هیچوقت نوشتن رو دوست نداشتم. شاید یکی از دوستنداشتنیترین درسهای دوران مدرسه انشا بود.اینکه دلیلش چی بود رو نمیدونم ولی شاید:شاید…