ویرگول
ورودثبت نام
Omid
Omid
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

آقای چنگیز خان!

بسم الله الرحمن الرحیم


همه خواب بودند. فردایش امتحان تاریخ داشتیم. همه چیز را خوب بلد بودم به جز حمله ی مغول ها به ایران. از بس در جنایت خلاق بوده اند!

یکبار دیگر درس را مرور کردم. دیگر خسته خسته بودم. رفتم در یخچال را باز کردم و کیکی که خریده بودم را برداشم و خوردم. دیگر واقعا حال هیچ کاری را نداشتم. روی مبل نشسته خوابم برد.

مدرسه که رفتم، همه آماده و منتظر امتحان بودند. از همدیگر سوال می پرسیدیم و به هم دیگر جواب می دادیم. شوخی می کردیم و از در و دیوار حرف می زدیم. ولی وقتی صدای قدم های معلم از بیرون از کلاس آمد، همه ساکت شدیم. من دل توی دلم نبود. چرا باید زنگ تاریخ زنگ اول باشد؟!

چند ثانیه بعد که معلم وارد کلاس شد، همه دهانمان باز باز ماند. مدتی گذشت تا بچه ها به خود آمدند و شروع به پچ پچ کردن کردند. معلم برگه ها را روی میز گذاشت.

-آقا اجازه؟ چرا این ریختی شدید؟

-آقا اجازه؟ چقدر بامزه و باحال شدید!

- آقا شما چقدر خلاقید، کاش همه ی معلم ها مثل شما بودن.

- امروز نمایش بازی می کنیم؟

-آقا چجوری خودتون رو اینطوری گریم کردید؟ انگار واقعا چنگیز خانید!

معلممان با قیافه ی عجیبش همه را شوکه کرده بود. معلم نگاه ریزش را در کلاس چرخاند.

-سِین بایانلو! انودور دید خَرگِس خِرتسگی! باید لین یو!

صدای خنده ی بچه ها تا ته سالن رفت.

دستم را بردم بالا:

-آقا، ببخشید میشه بگید چی گفتید؟!

معلم بلند داد زد:

-یااااج! چسمیگیو!

بچه های کلاس این دفعه تعجب کردند.

-بچه ها من احساس می کنم این معلم ما نیست. آقای اکبری که اهل شوخی نبود!

معلم چنگیزخان مانند ما ، یکدفعه مثل گوجه قرمز شد. چیزی شبیه به بومرنگ که فلزی و تیز به نظر می آمد را به طرف ما پرت کرد.

در یک آن، یک قتل عام دست جمعی صورت گرفت. از آنجا به بعد را با نمای کوات کوپتری تماشا کردم.

معلممان یا شاید هم واقعاً چنگیز خان به سبیلش دستی کشید و لبخند پیروزمندانه ای زد.

-ها ها ها ها! یالالت! یالالت!

چشمانم را باز کردم. خدا را شکر من در خانه ام بودم. عجب خوابی بود که دیدم. چیزی تا تاخیر خوردنم نمانده بود. صبحانه را با یک لقمه ی کله گربه ای یا شاید هم کله فیلی خلاصه کردم و به مدرسه رهسپار شدم...

چنگیز خانامتحانتاریخحال خوبت رو با من تقسیم کنطنز
(امیرمهدی مهرگان) او منتظر است تا که ما برگردیم، ماییم که در غیبت کبری ماندیم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید