Tarlan·۲ ماه پیشبرای زندگی کردن باید از دست داد...– Хайр, – дединг ва кузатдим жим,– Кўришгунча чидарми, юрак?Хижрон бизни ҳалинчак қилди,Янаўзитебратса,керак.– Хайр, – дедим, жимгина қолди…
سید مهدار بنی هاشمیدراسنپ نوشت·۶ ماه پیشفکر کردم راننده ناشنوا است(اسنپ نوشت)تپ سی گرفتم. می خواستم بروم جلسه. فاصله ی خانه ی ما تا جلسه زیاد نبود. یعنی با ماشین ده دقیقه می شد. زود آمدم پایین. اصلا دوست ندارم راننده…
Mis babaei·۲ سال پیشخطر انفجار مغزچند وقتی هست دچار سردرگمی های ذهنی زیادی ام انگار که هرچه بیشتر یاد می گیرم و کند و کاو می کنم کمتر نتیجه می گیرم. نمی دونم مشکل از تریبون…
Omid·۲ سال پیشآقای چنگیز خان!-سِین بایانلو! انودور دید خَرگِس خِرتسگی! باید لین یو! صدای خنده ی بچه ها تا ته سالن رفت.
روان نویسدرسفرنامهها·۲ سال پیشخاطرات محال شماله یادم بره :)+110 عکس بیشترتجربه ای مهیج و سفری به یاد ماندنی همراه با روان نویس تا ابد ...
Omidدرایوون·۲ سال پیشفصل امتحاناتگاهی چشمانم از اراده ام خارج می شود . باعث می شود که در امتحانات کار های بد کنم.
Omid·۳ سال پیششیرین ترین خاطره ی تلخ منیکی از خاطرات من مربوط به زمانی است که اگر فرد عاقلی در چند متری من هم قرار داشت، بوی شیر دهانم را حس می کرد...