این روز ها تنها امید بعد از خدا شده است یک دوست
دوستی که حتی در اتنهای سیاه چال رویاهایم او را نمی دیدم
کسی که مدت ها جلو چشمانم بود و نبود
کسی که آرزوی دیرینه سال های نوجوانی ام بود و خود خبر نداشتم
با قلم نهادن او بر صفحات زندگی ام در آنی همه چیز دگرگون شد
حال لحظه هایم به زیبایی غروب
به رنگ شفق های قطبی
به دلنوازی آوای سحرگاهی گنجشکان
به آرامی امواج دریا
به شکوه تخت جمشید و کاخ سعادت آباد
و به شوق روز های عید است
خودش نمی داند با همان حرف های ساده و شیرین، با همان گلایه های کوچک و بزرگ و با همان نگاه های گاه گاهش اشتیاق نشستن سر کلاس را نا خواسته برایم فراهایم می سازد.
حالا کسی نقطه های سیاه شده قلبم را جلا بخشیده و دنیا را رنگی کرده است
زبان تشکر را نمی دانم فقط آرزوی بهترین هاست که برایش پست می کنم و بس...
برسد به دست رفیق شفیق و همیشگی(kianam)
پ.ن:امیدوارم بخونی و بفهمی که حرفات همیشه و همیشه خوشحالم می کنه (در ضمن یه مدت تو خودتی فک نکن به روت نمیارم نمی دونم!)
پ.نن:و امیدوارم (دوم) همه یه دوست واقعی داشته باشن و اگه ندارن یکی پیدا کنن (نیازمندی ها)