عباس پالاش
عباس پالاش
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

لاکان، راهنمای تازه‌واردان

خواندن کتاب Lacan, A Beginner’s Guide نوشته Lionel Bailly

ژاک لاکان قبل از هر چیزی روانپزشک بود و در نقش پزشک بالینی، بیشتر دل مشغول آن چه نمی‌دانست یا نمی‌فهمید بود تا آنچه انجام داده بود. اینکه نمی‌توانست با توضیحات ناقص سر کند، او را واداشت تا در نیمه اول قرن بیستم همه مدل‌های در دسترس روانپزشکان را از نظر بگذراند و کاوش کند. بعد از همکاری با چندتن از هواداران درخشان و برجسته روانپزشکی ارگانیک* دریافت که مفیدترین مدل نظری برای درک و درمان بیماران پیچیده‌ای که با آن‌ها درگیر بود، روانکاوی (psychoanalysis) است.

*آنچه من از Organic psychiatry یا روانپزشکی ارگانیک یا عضوی می‌فهمم این است که بیماری‌های روانی ریشه و مبنای عضوی یا اندامی دارند و قدرتهای مافوق طبیعت مانند جن و سحر در رفتارهای روانی بی‌تاثیرند و مثلا ممکن است در اثر عفونت یا خونریزی شخص دچار اختلالاتی شود که بروز و ظهور و تلقی روانی دارد. بطور خلاصه در این روانپزشکی ریشه اختلال روانی، اختلال در عملکرد عضو یا اندامی از بدن است.

البته لاکان تبدیل به چیزی بیشتر از مرید معمول فروید شد: او باور داشت که نظریه فروید ساختمان تام و بی‌نقص نیست بلکه اثر و کاری در حال انجام و پیشرفت است و خواست در فرایند تکمیل این نظریه که آنرا مدلی در حال توسعه می‌دانست، مشارکت کند. تلاش‌های وی در بسط این نظریه از این جهت پیشرفته و مدرن بود که او علاقه داشت هر شاخه‌ای از دانش که می‌توانست در تبیین و شفاف سازی و انداختن نور بر پدیده‌ای که وی سعی در تبیین و تشریح آن داشت کمک کند را بررسی کند. او از روانپزشکی بیولوژیک** یا روانپزشکی زیستی، روان‌شناسی ژنتیک و فلسفه الهام گرفت و بعدتر زبان‌شناسی ساختاری، انسان‌شناسی و حتی ریاضیات نیز به مجموعه مدل‌های نظری مورد استفاده وی پیوستند.

** روانپزشکی زیستی یا biological psychiatry مشابه روانپزشکی ارگانیک در پی تشریح علت اختلالات روانی بر اساس عملکرد بیولوژیکی سیستم عصبی است.

نتیجه فوق‌العاده بود و غنای نظریه بدست آمده توجه دانشجویان رشته‌های دور از روان‌کاوی یا روانپزشکی را جلب کرد، با اینکه مدل لاکان مدلی فلسفی نیست، یکی از مطرح‌ترین مدل‌ها نزد دانشجویان فلسفه شد، می‌‌توان تا آنجا پیش رفت که در جهان انگلیسی‌زبان‌ها، فیسلوفان و دانشگاهیان بخش‌های مطالعات انتقادی و زبان انگلیسی هستند که چراغ افکار لاکان را روشن نگه داشته‌اند. البته در رشته اصلی لاکان که روانپزشکی است، آثار وی تقریبا به فراموشی سپرده شده است. شاید دلیل این بی‌توجهی این است که فیلسوفان و جامعه دانشگاهی علوم انسانی، از یک نظر برای درک آثار وی از دانشجویان روانپزشکی و روان‌شناسی آماده‌تر و مجهزترند: دانشجویان علوم انسانی برای درک متفکری که حاصل کارش به طرز آزاردهنده‌ای مبهم است بهتر تربیت و آماده شده‌اند. سه دلیل برای این ابهام هست که اغلب ناشی از شیوه تنظیم و فرموله شدن نظریه لاکان است. بخش عمده نظریه لاکان از آموزه‌های شفاهی لاکان جمع‌آوری شد‌ه‌اند، تکنیک و روش لاکان همانند روش فیلسوفان کلاسیک بود که افکار و ایده‌های خود را در گفتگو و بحث با دانشجویان خود شرح و بسط می‌دادند. لاکان نوشته‌های اندکی نشر داده است. حتا در مورد رساترین و شیواترین سخنوران هم رونویسی از سخنرانی و گفتار اغلب مشکل‌زاست. سخنران حین سخنرانی ابزارهای بیشتر از ارایه منطقی محض در اختیار دارد ولی وقتی که سخنان در قالب کلمات منجمد می‌شوند مبهم و گنگ به نظر می‌رسند. لاکان برای اینکه منظور خود را برساند اغلب به ترفندهای دراماتیک (مانند مکث حساب شده، بیان کردن و رها کردن فکر نیمه‌تمام ...)، تاثیر شخصیتی خود و احتمالا بالاتر از همه، به توان مخاطبان برای رسیدن به نتیجه مطلوب از راه تلاش شخصی خود تکیه می‌کرد (اینکه مخاطبان خود اتصال و ارتباط ذهنی نهایی را برقرار کنند، همان کاری که باید در تجزیه و تحلیل انجام شود)، قطعا این شیوه بیان، خوانش را نارسا می‌کند.

تنها اثر مکتوبی که مسئولیت آن با لاکان است، Ecrits است که به نظر می‌رسد ناشر در ۱۹۶۶ به سختی از لاکان نوشته بیرون کشیده است، که در آنجا هم لاکان شیوه مبهم و دلالتی -کشاندن خواننده به سوی ایده و فکر ولی هیچ‌وقت وضوح و صراحت نشان ندادن مگر از طریق «matheme» یا درس به یونانی − خود را حفظ کرده است.***

***تا اینجا این شد که یکی از دلایل مبهم و گنگ بودن و سخت‌خوان بودن لاکان اینه که اثر مکتوبی ازش نیست یا چندان نیست و سخنرانی و سخنانش تبدیل به نوشته شده‌اند. خود تبدیل سخن و بیان به نوشته باعث ابهامه چون در این میانه چیزی کم و گم میشه. مشابه این حکایت رو مثلا در مورد شریعتی خودمون یا اوشوی معروف میشه دید. البته مثلا ویتگنشتاین هم اثر مکتوب چندانی نداره سرجمع ۲ کتاب، ولی نظم منطقی خیره‌کننده کتابها از ذهن خط کشی شده و صیقل خورده میاد که موردش با لاکان کاملا متفاوته. در مورد لاکان این حذفیات به این شکل بوده که لاکان گاهی ایده رو مطرح می‌کرده و رو هوا معلق می‌مونده. چون اون تعامل و بده‌بستانی که بصورت حضوری با مخاطبان داشت و در یک جریان و زمینه‌ای حرفهاش شنیده می‌شد که باعث می‌شد مخاطبان خودشون تجزیه و تحلیل کنند و به نتیجه شخصی برسند در نوشته منعکس نمیشه، متن‌ها گنگ و مبهم و سخت‌خوان می‌شوند....

قسمت دوم

قسمت سوم

لاکانروانشناسیروانکاوی
داد جاروبی به دستم آن نگار / گفت کز دریا برانگیزان غبار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید