تقلیلگرایی و تفکر انتقادی
اکثریت قاطع به این باوراند که تفکر انتقادی با همان انتقاد معمول یک چیز است. زیر سوال بردن همهچیز و گیر دادن به هر چیزیکه سر راه شان قرار میگیرند. بنده در یک نوشتهی نسبتا طولانی به موضوعات «تقلیلگرایی» و «تجرید» اشاره کردهام. اهمیت و کاربرد هردو روش در تجزیه و تحلیل پدیدهها، بهخصوص در توضیحات علمی پدیدهها تا حدی روشن شده است. اگر توانسته باشیم معنای درستی از تقلیلگرایی را به خاطر بسپاریم، ربط دادن آن با تفکر انتقادی راحتتر میشود.
آقای بوریج در کتاب «هنر تحقیق علمی» اهمیت زبان را در نوشتن و تهیه گزارشهای علمی بسیار مهم معرفی میکند. «هر جمله باید طوری نوشته شود که فقط یک مفهوم از آن قابل استخراج باشد نه بیشتر.» اگر برای روشن شدن این نکته از خود بپرسیم که چگونه میشود از زبان اینگونه دقیق و سرراست استفاده کرد، جوابی نداریم جز اینکه نگاه نقادانه به متن و محتوای یک نوشته را وسیله قرار دهیم و با استفاده از هنر تقلیل و تجزیه نشان دهیم که مفاهیم را چگونه و با استفاده از چه واژههایی و در قالب چهنوع جملاتی بیان نماییم. آر. اچ انیس یکی از پژوهشگران حوزه تفکر انتقادی نیز اولین نکتهی مهم در تفکر انتقادی را «بیان شفاف مسئله» میداند. بنابراین، محتوا و متن، تجزیه و تحلیل علمی و ارائه «سازوکار» دقیق و مبتنی بر دستاوردهای علمی، و تا حدی استفاده از استدلال و تحلیل منطقی، وسایلی هستند که تقلیلگرایی و تفکر انتقادی را بههم گره میزنند.
«تفکر انتقادی یا تفکر نقادانه (Critical thinking) بر خلاف تصور عموم به معنای انتقاد یا عیبجویی کردن نیست.» کسیکه تفکر انتقادی دارد، بهجای توجه عیبجویانه به کلیات و ظاهر مسائل، با توجه به دانش تخصصی شان، به متن و محتوای یک پدیده میپردازد. روی این حساب، عملا مفاهیم و پدیدهها، تبصرهها و تئوریهای دیگران در بارهی آن مفاهیم را در پرتو دانش تخصصی و با استفاده از روش «تقلیل به سطوح و ذوات پایینتر» و با توجهِ دقیق به «توضیح» و «سازوکار»، و در صورت لزوم به کمک «استدلال منطقی» و ریاضیات، مورد بررسی قرار میدهد. بنابراین، در عمل کاری را انجام میدهد که بهصورت واضح نفیکنندهی انتقادهای معمول و عیبجویانه است.
استفاده از تقلیلگرایی و تفکر انتقادی در رشتههای دانشگاهیایکه از متود علمی برای پژوهش و بررسی پدیدههای طبیعی و اجتماعی استفاده میکنند، بدون هیچ دردسری امکانپذیر است، اما خیلی بعید بهنظر میرسد که در شاخههای دیگر دانشگاهی مثل انسانیات، دینیات و هنر بهکار برده شود. دلیل این ادعا این است که تفکر انتقادی بهواسطهی تقلیل به اجرا در میآید و برای ارائه سازوکار و توصیح، «پیشینی» و «بازپسگویی» در متود علمی، بهکار برده میشود. پس جاییکه سازوکار و پیشبینی مهم نباشند، تقلیلگرایی اهمیت خاصی نخواهد داشت.
تقلیلگرایی باعث رشد چشمگیرِ ویژگی تفکر انتقادی در فرد میگردد. اهمیت این ویژگی در این است که نظارت بر عملکرد نیروی انسانی جدیتر و دقیقتر گردیده و بازده و اثرگذاری مطلوب یک پروژه را در یک اجتماع بالا میبرد. به بیان دقیقتر، اگر نیروی انسانی یک سازمان، یک موسسه آموزشی، یک شرکت تجارتی، یک انجمن اجتماعی، یک حزب سیاسی و الی آخر، تفکر انتقادی را آموزش ببینند، اهمیت «سنجش و اندازهگیری»، «حساب کتاب و گزارشدهی» دقیق و منطقی نیز بالا خواهند رفت و مسلما دستاوردها و اثرگذاری فعالیتهای این مجموعهها به سمت جهتگیری مثبت پیشرفت خواهند نمود. به عنوان جملهی پایانی باید متذکر شویم که تقلیل گرایی و تفکر انتقادی، در کنار تجرید و کلنگری، حفظ احتیاط لازم و نگاه همهجانبه، اثر گذاری بهتری خواهند داشت.
آباد باشید.
#تفکر_انتقادی
#تقلیل_گرایی