اهم اهم… من برگشتم. نه برای شما! برای خودم!
چون امروز اینجا به خودم خیلی افتخار میکنم. ولی میترسم که بگم! نمیتونم برم توی صفحه اینستاگرامم یا توییترم بنویسم. میخوام اینجا بنویسم، اینجا که کسی نمیشناستم! چون اگر دوباره ببازم، اصلا کسی نمیدونسته که قبلش برده بودم یا اگه دوباره سقوط کنم،اصلا کسی خبر نداشته که قبلش صعود کرده بودم. دوباره سرزنشم نمیکنن،دوباره نصیحتم نمیکنن، سرشون رو تکون نمیدن و تاسف نمیخورن!
اومدم جیغ بزنم! داااد بزنم و بگم که چقدر خوشحالم!
موفق شدم! موفقققق شدم! مممممووووووفففقققققق ششششددددمممممم!!!!
الان همونجایی هستم که همیشه دلم میخواست باشم!
آره من تونستم! تونسسسستم! تتووووووووننننسسسسسسسسستمممممم!!!!
خیلی تنها بودم خیلی…!
وقتی عاشق ستاره ها شدم، وقتی المپیاد قبول نشدم، کنکورم رو خراب کردم، لیسانسم رو با معدل ب تموم کردم، قلبم شکست و تو عشقم شکست خوردم ... وقتی همش باختم!
ولی واسه خودم رفتم و رفتم… تنهای تنها… ادامه دادم. چون عاشق ستاره ها بودم. چون ادامه دادم و دنبال ستاره ها رفتم…
و حالا رسیدم به اینجا!
جوون ترین و تنها Project Leader دختر یه شرکت High Tech توی کشور آلمان!
آره من ستاره ها رو دنبال کردم. همون ستاره هایی که عاشقشون شدم و عاشقشون موندم!
و حالا میخوام اینجا از قدرت ناشناس بودنم استفاده کنم و واسه خودم شادی کنم! شوآف کنم! ذوق مرگ شم!
بدون اینکه قضاوت شم، چشم بخورم یا کامنت های مصنوعی «عزیزم بهت تبریگ میگم» کسایی که همیشه از باختنم خوشحال میشن رو الکی لایک کنم!
پ.ن ۱: منظورم از عاشق ستاره ها شدم، اینکه من عاشق ستاره شناسی بودم و همه باهاش مخالف بودن!
پ.ن۲: منظورم از اینکه دنبال ستاره ها رفتم، اینکه دانشگاه هم رشته فیزیک رو انتخاب کردم! اینم همه باهاش مخالف بودن!