هر بار که اسم دیالیز میاد، اولین چیزی که به ذهنم میرسه خستگی بیپایان بیمارانیه که ساعتها پای دستگاه مینشینند. دستگاهی که برای خیلیها حکم زندگیه، اما در عین حال یادآور محدودیت و سختیه. شاید برای ما فقط یک واژه باشه؛ دیالیز! ولی برای اونهایی که هر هفته چندین بار باید تن به این روند بدن، یعنی جنگیدن با زمان، یعنی نفس کشیدن با کمک یک ماشین.
وقتی از نزدیک میبینی، میفهمی دیالیز فقط یک درمان نیست، یک سبک زندگی اجباریه؛ پر از امید و دلهره. امید به اینکه این دستگاه چند سال دیگه هم بتونه همراه باشه و دلهره از اینکه نکنه روزی از کار بیفته یا بدن دیگه طاقت نیاره.
ما شاید هیچ وقت دردشون رو کامل درک نکنیم، اما میتونیم بفهمیم که کیفیت دستگاهها، محلولهای ضدعفونی و رسیدگی به این بیماران، فقط یک انتخاب نیست؛ یک ضرورت برای زنده نگه داشتن امید آدمهاست.
دیالیز شاید فقط یک دستگاه باشه، اما برای خیلیها معنای ادامهی زندگیه.