فکر کن مجبوری مثل خرید یک بلیط سینما که تو اصلا با فیلم حال نکردی ولی همراهت عاشقانه مشغول دیدنه آن فیلم است .
فکر کن مجبوری مثل دیدن سریال فلان که در ماهی از سال همیشه پخش میشود و تو مجبوری همراه خانواده سره سفره غذا ببینی چون عزیزانت دوست دارند آنرا ببینند.
تو محبوری مثله کارمندی که برای حقوق بیربط با مخارجش از ساعت 4 صبح تا پاسی از بوق شب مثله آن حیوان زحمتکش کارکند.
تو مجبوری برای شفا گرفتن دارویی تلخ بخوری .
حالا فکرش را بکن مجبوری برای صد روز فقط بنویسی بنویسی تا اتفاق بیفتد.
اتفاقی که مستحقش هستی.
تو میتوانی حتی بی انگیزه شوی ولی نمیتوانی بی انضباط شوی .
تامممماامممممم.