علی دادپی
علی دادپی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

مردسالاران مرده اند!‌

وقتی مورد آزار قرار می گیرید چه می کنید؟‌ وقتی از خوابیدن در خانه پدر و مادر واهمه دارید چه می کنید؟‌ به کجا پناه می برید؟‌


وقتی آدمها درباره پدرسالاری یا مردسالاری حرف می زنند تاریخ آن را فراموش می کنند. مردسالاری برای روزگاری بود که مردان از خانواده های خود دفاع می کردند. خوابیدن زیر آن سقف امنیت داشت٬ آرامش داشت. آنها دشمنیشان را٬ خشمشان را٬ خشونتشان را برای کسی نگه می داشتند که آن آرامش را به هم می زد٬ و آن امنیت را به تاراج می برد. این روزها پدرسالاری و مردسالاری شده است بهانه ای برای ارتکاب هر خشونتی نسبت به آدمهایی که قرار بوده است امنیت و آرامششان را تامین کنند اگر مردند و پدر.


داستان رومینا را از هر جهت که بنگری تلخ است. از مردی سی و چند ساله که با دختری سیزده ساله ارتباط برقرار می کند و بعد از یکشب آزاد می شود. در کجای دین٬ شرع٬ عرف٬ شرف و تاریخ جامعه ما نوشته شده است که چنین گرگ صفتی را باید دوباره آزاد کرد تا به شکار دخترکان معصوم و بیگناه برود؟‌ آیا وظیفه این همه دستگاههای عریض و طویلی که همه حقی را برای خود قائلند این نبود که حداقل این گرگ صفت را چند روزی نگه دارند٬ تحقیق کنند؟ آنها که می توانند در تهران ده میلیونی از روی عکسی بر فراز پشت بام دختری گمنام را اسیر کنند٬ چطور نتوانستند یا نخواستند این نامرد را تادیب کنند؟


از آن طرف داستان دختری که به قاضی التماس می کند و می ترسد برای آینده اش و قاضی او را به پدرش باز می گردانند. پدری که داسی تیز کرده در انتظار او دارد. عجیب است داس را برای دخترش تیز کرده است نه آن گرگ راهزن٬ نه آن دزد ناموس. چه شهامتی٬ پدر باشی و دختر را تنبیه کنی نه آن دزد ناموس را. آیا آن قاضی امشب راحت می خوابد؟ یا شانه اش را بالا می اندازد که به وظیفه شرعیش عمل کرده است؟ آن هم شرعی که هنوز صدای هق هق علی را از کوفه می شوند وقتی به او از تجاوز معاویه های روزگار می گفتند. کاش دو هفته ای از قتل و ضربت گذشته بود. از آن شبهای قدر٬ از یاد علی از توسل به او برای بخشش گناهان و آمرزش خطاها. کاش در این دنیا کسی یک لحظه از خودش پرسیده بود اگر علی یا مالکش یا حسنش یا حسینش یا عباسش اینجا بود چه می کرد؟


در این میان رومینا هست. دختری سیزده ساله٬ بچه٬ کودک٬ بی تجربه و معصوم. بی تجربه و ناآموخته. کودکی نه چیزی می دانسته و نه توان دفاع از خودش را داشته است. دختری که دفاع از او و امثال او بهانه همه پدرسالاران و محتسبان و قضات است. دختری که حرمتش را بهانه تجاوز به حریم خصوصی صدهای بیگناه دیگر می کنند و به بهانه حفظ امنیت او و امثال او هر روز از پاسخگویی طفره می روند و خود را قدرقدرت تر می خواهند. به راستی با این قدرت چه می کنند اگر از آن برای حفظ امنیت استفاده نمی کنند؟‌ اگر پناه رومینا و رومیناها نمی شوند؟ آن شمشیرها و قداره ها را برای چه می بندند؟ برای چه ذکر می گویند و نام مقدسین را می آورند؟‌


باید خون گریه کرد. باید خون گریه کرد اگر دختری سیزده ساله را به قاتلش بازمی گردانند و تقدیرش را به داسی تیز شده تسلیم می کنند. بزرگواری امروز می گفت از مردسالاری به نامردسالاری رسیده ایم. مردسالارها مرده اند٬ مردسالارها خیلی وقت است که مرده اند وقتی دخترکان سیزده ساله اینقدر بی پناهند.

اجتماعیقتلخشونت در خانواده
مسافر٬ مدرس اقتصاد و دانشجوی همیشگی تاریخ و عکاس همیشه آماتور٬ هنوز وبلاگم را دارم: adadpay.com و می نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید