میگویند آنکس که زیاد موافقت میکند منافق است و آنکه زیاد مخالفت میکند دشمن است. این مضمون یک روایت عمیق، پرمحتوا و کاربردی است. واقعیت ماجرا نیز همین است که آدمها باید در گفتار و کردار خود حد تعادل و اطمینان را رعایت کنند؛ وگرنه همواره مستعد آن هستند که در دام افراط و تفریط بیفتند؛ به قول قدیمیها یا از اینور بام بیفتند یا از آنور.
زندگی ما صحنه تندرویها و کندرویهاست برای همین در تعاملات و معاشرتها مدام درگیر زدوخورد و درگیری و دلگیری هستیم. نمونه آن تأییدها و تکذیبهای بیپایه است. گاهی از کسی خوشمان میآید و صد در صد او را در همه احوال و شرایط تأیید میکنیم و حتی بر بزرگترین عیبها و تخلفهای او چشم میبندیم و گاهی از کسی بدمان میآید، آنوقت دیگر واویلاست؛ هیچ کاری از او مورد پسند ما واقع نمیشود و حتی ریزترین اشکالات و سهوهای او را پرچم میکنیم و اینجا و آنجا نمایش میدهیم.
حال این فرمول موافقت و مخالفت، یک سنجه مهم و جالب هم به دست ما میدهد که بتوانیم از طریق آن آدمهای روبروی خودمان را ارزیابی کنیم و نسبت اعتماد خودمان را با آنان تنظیم کنیم. بههرحال ما ناچاریم در محیط زندگی بهصورت عمومی به همه اعتماد کنیم اما حتما باید با ذکاوت مخاطبشناسانه این اعتماد و اتکا را درست مثل شعله یک چراغ، کموزیاد کنیم تا نسوزیم یا خام نمانیم.