گاهی میانه احوالپرسیها میپرسند چهخبر؟ چهطوری؟ میگویم سعی میکنم خوب باشم اگر بقیه بگذارند. انگار میخواهم بگویم ما در حال تلاشی کلافهکننده هستیم تا بههرتقدیر خوب بودن خود را ادامه دهیم حالآنکه دیگران و محیط میکوشند ما را از جلد خوب بودن خارج کنند و به سیاهی بکشانند.
البته شاید در این عبارت اعتراضی مقداری هم اغراق و بیانصافی باشد؛ به این معنا که بسیاری از رویدادهای دنیا اتفاقا برای خوب ماندن ما طراحی شده و بسیاری از آدمهای آشکار و پنهان، اتفاقا کارشان آن است که ما را در جاده خوبی هدایت و حمایت کنند.
ولی بههرحال میخواهم بگویم اینجور هم نیست که اگر خودم را یله و بیتوجه رها کنم روزبهروز به خوبیهایم اضافه شود؛ نه! حتما بخشی از حوادث و یا برخوردها من را از فطرت پاکیزه خودم خارج خواهد کرد و با فشارهای محسوس و نامحسوسی که بر روح و روانم وارد میکند جنبههای حیوانی من را تشجیع و تحریک خواهد کرد تا به یک روباه مکار و یا گرگی درنده و یا خوکی کثیف تبدیل شوم.
اینجاست که باید مدام حواسم به خودم باشد که به خاطر دیگران و یا پیرامون خودم، از خوبی خارج نشوم و خودم را - به اسم اینکه دیگران نگذاشتند - از پشتبام انسانیت به پایین نیندازم.