از حرف زدن با دیگران ضرر نمیکنیم؛ درست است که حرف شنیدن، دروازههای ورودی ذهن ماست و ما با شنیدن - همانند دیدن - حجمی از دنیای بیرون را در خودمان فرو میبریم؛ اما همین حرف شنیدن، دروازه ورودی ذهن گوینده هم هست؛ تعجب ندارد و این گزاره غریب چندان هم نادرست نیست. وقتی از دیگران میشنویم و با صمیمیت و مهربانی به او مجال میدهیم که خودش را بیان کند، خود او به دنیایی از معانی جدید و دریافتهای متفاوت وارد میشود. وقتی او میتواند خودش را و منظومه داخل ذهنش را برای یک گوش خوب توضیح دهد، از درون دچار تغییر و بهاحتمالزیاد مشمول بهبود میشود.
پسرفت و تلاطم بسیاری از آدمها به این دلیل است که واقعا در مدتهای مدید زندگی هیچوقت برای آنان مستمع خوبی نبوده و در این فضای پر زد و خورد همواره ناچار بوده است یا خودش را سانسور کند و یا برای اثبات خودش به اغراق و زیادهگویی روی بیاورد.
وقتی عادی و طبیعی به دیگران گوش کنم آنان را بزرگ میکنم، آرام میکنم و اجازه میدهم در مسیر درست قرار بگیرند و از همه مهمتر به آنان این پیغام را میدهم که من شما را یک انسان دانسته و آدم بودن شما را به رسمیت شناختهام؛ و چه تأسفبرانگیز که در ثانیههای بسیاری از تعاملات، همدیگر را آدم حساب نمیکنیم و با سنگبارانی از توهین و کینه و کمتوجهی طرف مقابل را تحقیر و تذلیل میکنیم.