سید
سید
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

بی‌باوری

خیلی وقت‌ها در زندگی، باورهایمان به عمل تبدیل نمی‌شود یعنی به آنچیزی که باور داریم عمل نمی‌کنیم. شاید اصلی‌ترین دلیلش آن باشد که این‌ها هیچکدام از تبار باور و اعتقاد نیست، بیشتر علومی است که صرفا در ذهن‌مان چرخیده و به قلب‌مان وارد نشده است. برای همین بیشتر به شعار و گزاره‌های بیانی تبدیل شده است.

اگر اینجور حساب کنیم چه‌بسا کلا آدم‌های کم‌باور و یا بی‌باوری باشیم؛ انسان‌هایی با شناخت‌های وسیع اما اعتقادهای کوچک و محدود؛ انسان‌هایی با زندگی‌هایی بی‌در و پیکر و باری‌به‌هرجهت. شاید چون دل‌مان می‌خواهد زندگی‌های آزاد و رهایی داشته باشیم، می‌خواهیم هیچ تکلیفی بر دوش‌مان نباشد و هروقت هرکار دل‌مان خواست انجام بدهیم.

زندگی باورمندانه خیلی سخت و دشوار است، چون طرح و نقشه روشن دارد، چون دستورالعمل دارد، چون باید و نباید دارد؛ پس هرجا هرکاری که دل‌مان بخواهد نمی‌کنیم، باید به ارزش‌ها و اعتقادات‌مان تن بدهیم آن‌وقت است که هم دستمان بسته می‌شود و هم تکلیف‌مان سنگین. اما به‌هرحال زندگی‌هایی که طرح و استاندارد روشن و دستورالعمل‌های محکمی دارد ماندگارتر و طلایی‌تر است.

باوراعتقادنقشهدستورالعملدل
یک آدم عادی که می‌خواهد از حد معمول هم معمولی‌تر باشد؛ که بدون پرده و باآرامش حرف‌های دلش را با مخاطب ناشناس مطرح کند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید