سید
سید
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

من کتابم

درون من خواندنی است؛ درست مثل یک کتاب؛ کلمه به کلمه، سطر به سطر، صفحه به صفحه. کتابی بی‌انتها با فصل‌های متنوع که در هربار خواندن حرفی تازه دارد، و من هنوز در مقدمه این کتاب مانده‌ام، صفحه‌ای پیش نرفته و در تقدیم‌نامه کتاب درجا زده‌ام.

ناشر خداست، صفحه‌بند خدا، خریدار خدا و این من هستم که صفحه‌ها را می‌نویسم و برای کتابم اسم می‌گذارم. این کتاب الگوهایی از خوب و بدی دارد؛ از فطرتی پاک که در قاب‌بندی آن درج شده تا شهوت‌ها و غضب‌ها که در پی‌نوشت آن منتظر ارجاع یا تکذیب است. حال این منم که بر کدامین الگو نقش برانم و صفحات وجودم را پاراگراف به پاراگراف پر کنم.

درون من خواندنی است؛ اما هنوز فرصت نکرده‌ام به آن سر بزنم و با دقت و لذت آن را بخوانم. حتی بین سطرهای آن، درست آنجایی که سفیدی کاغذ کاهی نم‌کشیده قدیمی پیداست می‌شود چیزهایی را فهمید.

این‌که من کیستم، تبارم چیست، الان کجای تاریخ ایستاده‌ام و در نهایت به کدامین سو روان خواهم شد، از همین کتاب قابل استخراج است. اصلا این کتاب خودش ناطق است، خودش راهنماست، خودش پیام دارد و راهنمایی می‌کند. اما این من هستم که هنوز به صفحات سیاه و سفید درونم سفر نکرده‌ام و برای آینده از آن یادداشت برنداشته‌ام.

کتابنمایشگاه کتابخواندنیخودشناسی
یک آدم عادی که می‌خواهد از حد معمول هم معمولی‌تر باشد؛ که بدون پرده و باآرامش حرف‌های دلش را با مخاطب ناشناس مطرح کند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید