افسانه حبیبی
افسانه حبیبی
خواندن ۳ دقیقه·۱۸ روز پیش

موضوعی نامعمول، از چه می‌شود نوشت؟

این کتاب شاید یکی از نامعمول‌ترین کتاب‌هایی باشد که تا به حال خریده و خوانده‌ام. کتاب را که دیدم اسم و نویسنده‌اش توجه‌ام را جلب کرد. نویسنده‌اش نادر ابراهیمی بود، نویسنده‌ای که با اینکه من با بسیاری از عقایدش کاملا مخالفم، شخصیتش را دوست دارم و کتاب‌های غیر داستانی‌اش (ابن مشغله، لوازم نویسندگی و ...) را به کتاب‌های داستانی‌اش ترجیح می‌دهم. اسم کتاب هم که بود «انسان، جنایت، احتمال» و کلمه‌ی جنایت یکی از کلمات کلیدی مورد علاقه من است (یک زمانی ژانر جنایی، ژانر مورد علاقه من بود، در حال حاضر همچنان توی فیلم و سریال این ژانر را دنبال می‌کنم ولی در دنیای کتاب نه). کتاب لاغر هم بود که برای کتابی که آدم در لحظه و بدون پیش‌داوری می‌خواهد بخرد نکته‌ی مثبتی حساب می‌شود زیرا اگر هم خوب نباشد چیز زیادی از دست نرفته است.

سوژه کتاب واقعا جالب است. شما اگر نویسنده بودید از چه می‌نوشتید؟ از چه چیزهایی می‌شود نوشت؟ اینجا نادر از برخوردش با یک رخداد جنایی واقعی می‌نویسد. رخدادی که به او ربطی ندارد. رخدادی که درباره‌اش در یک روزنامه می‌خواند و تصمیم می‌گیرد برود دنبالش (برای همین کارها است که برایم شخصیت دوست‌داشتنی‌ است).

این جنایت یا حادثه درباره مردی است، سید بابا خان، که در منطقه‌ی خراسان به قتل همسرش متهم شده. سید بابا خان متهم است که همسرش فاطمه را در هنگام وقوع زلزله به قطع رسانده و از زلزله برای پوشش کارش استفاده کرده است.

کاری که نادر در این کتاب انجام می‌دهد، نگاه از جوانب مختلف به قضیه است. بخش‌های مختلفی در تکاپو و جدلند که آیا این صرفا یک اتفاق بوده است یا یک قتل؟ ادله‌ای برای این می‌آورند، ادله‌ای برای آن. نثر این کتاب تعریفی ندارد، هدف هم این نبوده ولی گاها حس می‌شود که با بی‌دقتی یادداشت‌هایی که هرگز بازبینی نشده نوشته شده است. کتاب زوایای جالبی را مطرح می‌کند و می‌تواند حداقل تخم این شک را بکارد که آیا سیدبابا خان واقعا قاتل است؟ ولی نکته‌ی مهم‌تر از اینکه سید بابا خان قاتل است یا نه (البته از جهاتی نکته‌ای مهم‌تر و غیر از این وجود ندارد) این است که آیا اصلا قضاوت درباره این حادثه-جنایت به راحتی امکان پذیر است؟ در طول روز در معرض اخبار بسیاری قرار می‌گیریم و نظر قطعی خود را گاها درجا بیان می‌کنیم ولی آیا واقعا حوادث به همان سادگی هستند که در معرض دید ما قرار گرفته‌اند؟ آیا وقتی توی روزنامه می‌خوانیم مردی زنش را در بهبوحه‌ی زلزله به قطع رسانده، داستان صرفا درباره‌ی مردی فرصت طلب و شرور است؟ وقتی دعوا، بدرفتاری و دیگر نظایر این‌ها را از مردم می‌بینم، داستان صرفا این است که این افراد بدطینت و پرخاشگراند؟

در نهایت کتاب شاید یادآور خوبی باشد (برای من بود) که حتی اگر قصد قضاوت داریم شتاب‌زده عمل نکنیم شاید بعد از دیدن جوانب مختلف نظرمان درباره حقیقت تغییر کند یا حداقل شک به جانمان بیفتد. جدا از ایده‌ی مرکزی و موضوع خوبش کتاب چندان پرداخت و نثر خاصی ندارد. در نهایت من از خوانشش پشیمان نیستم ولی کتابی هم نیست که اگر سر راهم قرار نمی‌گرفت به دنبالش می‌رفتم.

کتابجنایتمعرفی کتابقضاوتنقد کتاب
اینجا از تجربیاتم با کتاب‌ها و زندگی می‌نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید