هشتادو دومین روز چالش دویست روزه تولید محتوا:
یکی بود یک نبود می گویند در روزگاران قدیم که ما نبودیم یک راهب در فرانسه بوده است که نامش ابوت هیو بوده است. این راهت در یک صومعه بزرگ بنام سن ویکتور زندگی می کرد . او در تعلیم راهب های دیگر به این نتیجه رسیده بود که آنها سست هستند و در موقع مطالعه که تعهد مهمی است حواس شان پرت می شود . برای همین یک رساله می نویسد که در آن به آنها تعلیم میدهد که چگونه مطالعه را جز کارهای روزانه و مهم قرار بدهند . اسم این رساله دیداسکالیکون بود و معنای آن راهنمایی برای تعلیم بود.
ابوت هیو اعتقاد داشته است که فروتنی یک صفت مهم در مطالعه کردن است. هیچ دانش و نوشته ای خوار نیست. باید از دیگران آموخت . هیچ متنی را نباید سبک شمرد. باید دیگران را از خود پایین تر ندید زیرا اگر چنین دیدگاهی باشد دیگر فرد دنبال یادگیری های جدید نخواهد رفت. به نظر او مطالعه کردن شبیه غذاخوردن حیواناتی مثل گوسفند و گاو است. این حیوانات علف را نیمه جویده به شکمبه خودشان روانه می کنند . سپس آن را قی کرده و در دهان مجددا می جوند و به معده بعدی روانه می کنند که از این معده دیگر قابل برگشتن به دهان نیست. او از این تشبیه استفاده کرده و می نویسد که خواننده جدی مطلب را یک بار به ذهنش روانه می کند . بعد باید آن را بازخوانی کند تا اینکه از معنای واقعی آن سر در بیاورد . با این بازخوانی مطلب در ذهنش ماندگار می شود . چنین خواننده ای با مطالعه دقیق و آهسته می فهمد که منظور نویسنده چه بوده است. به خرد دست می یابد. آنچه را که درک می کند با تجربه شخصی خودش ترکیب می کند . به این ترتیب آنچه خوانده است با درونش ترکیب می شود و دیگر فراموش نخواهد شد . البته متنی که خوانده می شود باید ارزشمند باشد