پرستارها به دلایل متفاوت و متنوعی به دفتر پرستاری مراجعه می کردند. علت مراجعه آنها معمولاً به خاطر برنامه کاری، شیفت های اجباری، اختلاف نظرها و تضادهای بین کارکنان بود. همچنین مشکلات مربوط به مسائل مالی و هزینه ای از علل دیگر به حساب می آمد.
گاهی علت مراجعه آنها عجیب و در قالب غیر شغلی بود. یک از موارد را برایتان نقل می کنم.
یکی از پرستاران حرفش را با یک موضوع شغلی شروع کرد. معترض بود که او باید به عنوان استاف در کنار سرپرستار انتخاب می شد. با لحنی آرام و بدون اینکه عیب و اشکالی به کسی بگیرد خودش را شایسته معرفی کرد. با مهارت خاصی همه حرف هایش را زد.
بعد شرح داد که یک روز به دفتر پرستاری آمده است و به دلیل اینکه من نبودم با سوپروایزر صحبت کرده است. کلی گریه کرده و خیلی ناراحت بوده است.
اولین فرضیه ای که به نظرم رسید این بود که سوپروایزر کشیک رفتار بدی داشته و او را به گریه انداخته است.
در حالی که ذهن مغشوشی داشتم ادامه داد که علاوه بر مشکلات کاری از یک مشکل خانوادگی هم رنج می برد. همین است که او را شکننده و آسیب پذیر کرده است.
مشکلش این بود که مادرش، شوهر او را قبول ندارد . مادرش به منزل آنها نمی رفت و اگر دختر و دامادش به خانه اش می رفتند عذرشان را می خواست. گفته بود که چرا با شوهرت می آیی؟ او را به خانه من نیاور.
در چنین شرایطی من از خودم پرسیدم: آخر چرا؟