این که یک انترن به دفتر پرستاری بیاید خیلی معمول نبود. در اغلب موارد انترن ها مشکلات خودشان را به واسطه معاون آموزشی به اطلاع ما می رساندند. اگر مشکلی بود بین دفتر پرستاری و معاون آموزشی باید حل و فصل می شد. بنابراین وقتی که گفتند یکی از انترن با من کار دارد تعجب کردم. بخصوص اینکه این اواخر گزارش های کتبی و شفاهی در مورد گروه جدید انترنی به دستم رسیده بود که هنوز کاری در این رابطه انجام نداده بودم.
انترن به دفتر پرستاری آمد و از وضعیت فرمانبرداری پرستارها از پزشکان گلایه و شکایت کرد. از گفته هایش به نظر می رسید که توقع دارد که هر دستوری می دهد پرستار باید بلافاصله اجرا کند و اما و اگر هم نیاورد. البته دستورات پزشکان لازم الاجرا بود اما لازم بود پرستاران هم دقت ویژه ای بر کار خودشان داشته باشند و با دلیل و منطق دستورات را اجرا کنند.
وقتی انترن در میانه سخنانش نام خودش را آورد متوجه شدم با چه کسی طرف هستم. در گزارش های اخیر در مورد اختلاف نظر های بین انترن ها و پرستارها اسم یک انترن تکراری بود. به عبارت دیگر یک طرف مشاجره انترن و طرف دیگری پرستارانی که در شیفت های مختلف کشیک بودند.
به انترن مذکور توضیح دادم که توقع اجرای بلافاصله دستورات او منوط به نداشتن کاری اولویت دار تر است. اگر آنها کارهایی را باید پشت سر هم انجام بدهند و باید صبر کند تا اینکه آنها به دستورات او برسند. ولی وی قبول نکرد.
به نظر می رسید که عصبی است زیرا به نظرم حرف غیر منطقی نزده بودم. او گفت که قصد دارد کشیک های یک ماهه بخش را در پانزده روز به پایان برساند و بعد همراه یکی از پزشکان به تبلیغات انتخاباتی که در پیش بود بپیوندند.
با خودم فکر کردم با این همه فشار عصبی و کشیک های پشت سر هم حق دارد که رفتار پرخاشگرانه و میر غضب مابانه نشان بدهد.