امروز میخواهم به طرفداری از مسئولین مطالبی برایتان بنویسم.
در زمانه ما وقتی کسی به عنوان مدیر منصوب میشود حتی اگر توانمند و کاردان بوده و عملکرد موثری داشته باشد در هالهای به نام انتصاب و نه شایستگی احاطه شده است.
در میان همین انتصابهایی که مورد انتقاد هستند حتماً مسئولینی دانا وجود دارند که در راستای خدمت تلاش میکنند.
واقعیت این است که مسئولین برای شغلی که به عهده میگیرند آموزش کافی ندیدهاند بعضی وقتها اصلاً آموزشی وجود ندارد مسئولینی که بدون کسب شایستگیهای ضروری پلهها و مراحل ترقی را طی میکنند مجبورند به روش آزمون و خطا یاد بگیرند.
البته اگر عمر مدیریتشان قد بدهد و چنین فرصتی را داشته باشند.
خیلی وقتها مسئولین منصوب شده قوانین تعریف شده واضح و دقیقی در دسترس ندارند به عبارت دیگر یک مشت قوانین مبهم دارند که هر تعبیر و تفسیری را میپذیرند.
شاید مسئولین تحت تاثیر عوامل پشت پرده به نظر برسند اما آنها مطیع مطلق نیستند و عقاید خودشان و نفع سیستم را در نظر میگیرند.
به نظر برسد استقلال عمل ندارند ولی فقط باید در آن موقعیت قرار داشت تا مفهوم استقلال عمل را درک کرد.
من قصد دفاع از مسئولین را ندارم زیرا بیفایده است ولی جوانبی هست که برای روشن شدن موقعیت کاری آنها نیاز به یادآوری داشت.