وقتی مینویسم از بازخورد های مربوط به آن شگفتزده میشوم.
زیرا دستاوردهای نوشتاری برای هر کس معنای خاص خودش را دارد. گویی هر کس با روحیات خودش می خواند.
بعضی ها دوست دارند، تعریف میکنند، میگویند حرف دل مارا نوشتی، برای آگاهی دیگران از شغل ما مسیر خوبی را انتخاب کردی.
بعضی ها نوعی سرزنش پنهان در کلامشان دارند.
گویی با زبان بی زبانی می گویند از خواندن استرس می گیرند و تاب و تحمل آن را ندارد.
گویند گذشته چه دارد که خودت را در آن غرق کردی؟
می گویند تلخکامی های خودت را چرا تکرار می کنی؟
یادآوری این نکته ها تو را غمگین نمی کند؟
واقعیت این است که اغلب اوقات من به گذشته به صورتی فیلمی ساده و خنثی می نگرم. از دیدن آن شادی یا غمی حس نمی کنم.
واقعیت این است که من نمی خواهم تجاربم را به گور ببرم. می خواهم هر آنچه میدانم را از خود به یادگار بگذارم.
حس می کنم خوانندگان آنقدر عاقل هستند که درست و غلط را تشخیص بدهند و نکات مورد نیازشان را بردارند.